جایگاه عزاداری بر امام حسین در فرهنگ تشیع

نشریات

مصاحبه با دکتر سید حسین شرف الدین

جایگاه عزاداری بر امام حسین در فرهنگ تشیع

 

باتشکر از وقتی که به پیرامون اختصاص دادید موضوع مصاحبه,جایگاه عزاداری در فرهنگ تشیع است در این خصوص چهار سوال عمده وجود داردکه خدمتتان عرض میشود

۱)نسبت میان شور و شعور در تعظیم شعائر حسینی چگونه است؟ و دلیل این مدعا چیست؟

شورهیجانی است که در مجالس سوگواری حسینی عمدتا تحت تاثیر حال و هوای مناسبتی و تقویمی(مثلا ایام محرم)، حضور در جمع عزاداران، فضای قدسی حاکم برمجلس، روضه خوانی و منقبت گویی واعظان،‌ تصورمظلومیت امام (و خانواده اش)، ظلم و قساوت دشمنان، محبت و عشق به امام(ع)، سعی در ایجاد حس معاصرت و حذف فاصله تاریخی، تخلیه بارهای احساسی ناشی از تجربه ذهنی مصائب امام، امید تقرب و کسب ثواب؛ در ساحت روان مومن عزادار برانگیخته شده و به جریان می افتد و در جلوه های رفتاری خاص مثل آه و فغان، گریه و شیون، بر سر و سینه کوفتن، زنجیرزدن، شعاردادن متبلور می شود. میزان این شور کما و کیفا تابع تجربه حسی و شهودی این زیرساخت هاست.

شعور، جنبه معرفتی؛ شور و احساس،‌ جنبه عاطفی و هیجانی و کنش های سوکوارانه خلاق جنبه های رفتاری این تجربه حسی – حرکتی به صورت خطی اند.  به بیان دیگر، شور حسینی برآمده از ترکیب معرفت و عرفان هرچند اجمالی به مقام امام (ع)، عشق و ولای وی و تصور ذهنی و احساسی وضعیت تراژیک  حضرت در گردونه این مصیبت عظماست. تردیدی نیست که عموم شیعیان به تبع درجه معرفتی(شعوری) که به مقام امام دارند، از عشق و ولای او به صورت تشکیکی برخوردار خواهند بود و این دو به هنگام ذکر مصیبت و یادآوری فجایعی که بر حضرت رفته در ذهن و ضمیر عاشق و محب وی به غایت شکوفا می شود و منشا بروز رفتارهایی متناسب خواهد شد.

مطلوب این است که شور و هیجان چه در مقیاس فردی وچه جمعی با مرجعیت معرفت و عقلانیت متشرعانه  هدایت و مدیریت شود. شکل مذموم آن نیز این است که این شور به صورت احساسی خام و عاری از معنا غلیان کند و فرد سوکوار را به رفتارهای غیرمنتظره، نابهنجار و توجیه ناپذیر سوق دهد.  توصیه تعالیم دین این است که مومنان از این احساسات مقدس و رهایی بخش، در جهت کسب کمالات روحی و استعلای وجودی، بهره برداری کنند.

 

۲)اطلاق و عموم روایاتی که همه گناهان را به واسطه اشک بر سیدالشهدا آمرزیده محسوب می‌کنند را چگونه تحلیل می‌کنید؟

دو) با فرض صحت صدور این روایات، و بی اعتنایی به مناقشات طرح شده، در تفسیر مفاد این دسته روایات، وجوهی از احتمال، امکان طرح دارد: یک احتمال اینکه هدف این دسته روایات، عمدتا ترغیب مومنان به اقامه عزا با هدف بهره گیری از آثار معنوی آن و برقراری ارتباط وجودی مستمر با ذوات معصومین(ع) است. تردیدی نیست که موقعیت ها و ارتباطات سوکوارانه در ایجاد این پیوند و تعمیق آن به مراتب قوی تر از موقعیت ها و ارتباطات شادمانه است. احتمال دیگر اینکه مشارکت در این سنخ مجالس، عزاداری واقعی و ابراز عشق و محبت به امام معصوم به صورت طبیعی، زمینه را برای حصول یک انقلاب روحی یا توبه واقعی فراهم می سازد. شواهد تاریخی متعددی وجود دارد که برخی مومنان برغم آلودگی به انواع انحرافات و زشت کاریها، در این مجالس در معرض تحول روحی قرار گرفتند و مسیر زندگی خود را  برای همیشه تغییر دادند. تردیدی نیست که سوکواری واقعی و آثار متفرع برآن، می تواند مومن مستعد و در عین حال آلوده به غبار گناه را به مدار و مسیر بندگی هدایت کند. اگرچنین توبه ای اتفاق بیفتد به مصداق روایات(التائب من الذنب کمن لاذنب له) فرد تائب از عوارض گناه پاک گشته و مشمول آمرزش و مغفرت حق می گردد. احتمال دیگر اینکه مشارکت در این سنخ مجالس به دلیل جنبه های تذکاری آن، افراد را دست کم از آلوده شدن به برخی انحرافات برحذر می دارد.

البته معنای این روایات این نیست که افراد با تکلف و تزویر و برغم تاثر روحی خود را به گریه و فغان وادارند. حالت تباکی نیز که در برخی روایات بدان وعده ثواب داده شده احتمالا نوعی تشبه است که    مومن را هرچند نصفه و نیمه در معرض بارقه ها و جاذبه های معنوی این نوع مجالس قرار می دهد نه صرفا ادا درآوردن و نقش بازی کردن.

گناهان مورد بخشش نیز همانگونه که در منابع فقهی اشاره شده تنها شامل گناهانی است که به اصطلاح حق الله شمرده می شوند نه حق الناس.  وقتی شهید با شهادت در معرکه نبرد و توفیق وصول به بالاترین مقام در پیشگاه خداوند، مشمول بخشش گناهان ناشی از حق الناس نباشد، حساب دیگران روشن است.

 

۳)آیا محوریت شور در جلسات عزا و  قرائت فدیه‌وار و عقل‌گریز از دستگاه سیدالشهدا، منجر به بی‌خاصیت شدن این جلسات و جری‌شدن شرکت‌کنندگان بر بی‌اخلاقی با تکیه بر قرائت فدیه‌وار از شهادت امام حسین علیه‌السلام نمی‌شود؟

س) قرائت فدیه وار از شهادت حضرت(ع) برگرفته از آموزه انحرافی مسیحیت کاتولیک در باره مصلوب شدن حضرت مسیح (ع)است که به دلیل برخی مشابهات میان این دو واقعه به حوزه فکری و اعتقادی برخی شیعیان وارد شده است. مسیحیت کاتولیک، ابنای بشر را تماما به دلیل تمرد جد بزرگ آنها از دستور خداوند و نزدیک شدن به شجره ممنوع، ذاتا گناهکار می دانند و خداوند برای زدودن این آلودگی،  فرزند خود مسیح را برانگیخت تا با کشته شدن زجر آور و مصلوب شدن، گناه عموم بندگان حتی غیر مومنان به حضرتش را کفاره کند و آنها را پاک شده و آمرزیده شده از این دنیا ببرد.  در حالی که طبق معارف اسلامی،  اولا حضرت آدم گناهی مرتکب نشده بلکه صرفا یک ترک اولی بوده؛ ثانیا، با فرض ارتکاب گناه توسط آدم و حوا،، چرا و با چه ملاکی آثار آن به اولاد ایشان تسری می یابد و به ارث می رسد؛ ثالثا، به شهادت قرآن  حضرت آدم توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت؛ رابعا، حضرت مسیح اساسا نه کشته شده و نه به صلیب آویخته شده است.(و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبهت لهم)

در معارف اسلامی، برای آمرزش گناهان و رهایی از تبعات سوء و آثار وضعی آنها در دنیا راههای توصیه شده که عمدتا تحت عنوان توبه و استغفار و اقدامات عملی جبرانی و ترمیمی از آن یاد می شود. شهادت معصوم(ع) توسط انسانهای شقی و ظالم، هیچ نقشی در بخشش و آمرزش گناه بندگان ندارد. آنچه البته به فاسقان امت و مومنان گناه کار نوید داده شده است امکان شفاعت و دستگیری معصوم از آنها در روزقیامت است. این شفاعت نیز تنها شامل حال کسانی می شود که دنشان مرضی حق باشد(ولایشفعون الا لمن ارتضی)

در پاسخ به بخش دوم سوالتان باید عرض کنم،  بله این آموزه انحرافی بالقوه می تواند افراد ضعیف الایمان و بهانه جو را به ارتکاب گناه بیشتر وسوسه کند.  این انگاره می تواند اطمینانی کاذب برای بخشودگی در قیامت برای معتقدان بدان فراهم آورد. افراد از روی جهل مرکب، در طول سال با بی مبالاتی و گستاخی و جسارت زندگی می کنند؛ به این امید که با یک دهه عزاداری صوری و حرکات نمایشی همه آنها را کفاره کنند. زهی خیال باطل! فارغ از موضوع عزاداری،  این آموزه انحرافی می تواند آثار اجتماعی ویرانگری داشته باشد و مومنان را به جای ایفای نقش الگویی و دقت و مراقبت در مسیر بندگی به بی مبالاتی و لاابالی گری ترغیب کند.

 

۴)آیا می توان گونه‌های جدید شور در مراسمات شهادت و میلاد ائمه اطهار ـ نظیر دهه فاطمیه، محسنیه، کرامت و ولایت ـ را مصداق تعظیم شعائر محسوب کرد و دامنه آنها را مدام تعمیم داد؟ آیا این تعمیم رفته‌رفته منجر به سست‌شدن شاخص‌های اصلی دین‌داری در جامعه شیعی نمی‌شود؟

همانگونه که در پاسخ به سوال اول عرض شد، شور و هیجان معنوی اگر برآمده  از شعور و معرفت و عشق و انجذاب روحی به اولیای الهی و خاصان درگاه حق باشد، نقش بسیار مهمی هم در شکوفایی ظرفیت های فطری و استعدادهای تعالی جویانه مومن سوکوار و هم در تلطیف فضای فرهنگی جامعه و تقویت بن مایه های معنوی جامعه دارد؛ چنین کنش هایی بی شک، مصداق تعظیم شعار خواهد بود. ما انسانها در عین عقلانیت، موجوداتی شدیدا عاطفی هستیم. این عاطفه در پرتو ایمان مذهبی شکوفا شده و در مجاری خاص و معطوف به غایات مشخصی، جهت یافته است. تعابیری مثل «هل الدین الاالحب» یا آنچه قرآن به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرموده که حضرت، مزد رسالتش را مودت خاندانش مقرر کرده است؛ همه حکایت از جایگاه محوری عشق ورزی و محبت آگاهانه، خالصانه و هدفمند در منظومه اعتقادی و ارزشی اسلام و نقش کانونی آن در شکوفایی ظرفیت های فطری و تعالی و تقرب مومنان دارد. تردیدی نیست که محبت به اولیاء زمینه اطاعت و فرمانبری از آنها و بندگی راغبانه خداوند که اس و اساس هدایت است در مومنان تقویت می کند.

البته جعل و بسط بی رویه مناسبت های تقویمی آنهم از نوع سوکواری آن که عمدتا توسط برخی جریانات مذهبی کج اندیش و فرصت طلبان ذی نفع صورت می گیرد، به هیچ وجه توجیه ندارد. زیاده روی در هرچیز حتی عبادت می تواند نتایج معکوس داشته باشد. تکثیر مناسبت های سوکواری، برگزاری مجالس متعدد و متنوع، تحمیل حزن و اندوه شدید بر عموم، تیره کردن پیاپی فضای عمومی و رسانه ای کشور به بهانه اقامه عزا، بی شک تاثیرات منفی زیادی بر بنیادهای روانی  و احساسی جمعی دارد.  جای این نگرانی همواره وجود دارد که افراط در این امر، در نهایت به سرخوردگی و رمیدگی افراد بویژه نسل جوان منجر شود.

بازهم از شما ممنونیم و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر داریم

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست