جایگاه عزاداری بر امام حسین در فرهنگ شیعه

نشریات

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سیدضیاء مرتضوی

جایگاه عزاداری بر امام حسین در فرهنگ شیعی

محرم حسینی در مردادماه سال 1400 واقع شد. این حادثه مهم که فصل کنش‌گری فعال حوزویان است، بهانه شد تا موضوع مهمی با اساتید صاحب نظر در میان گذاشته شود و دیدگاه آنان در این خصوص واکاوی گردد. به صورت کلی در فرهنگ شیعه در مواجهه با جریان کربلا و واقعه سرخ عاشورا، دوگانه‌ای کلان قابل ره‌گیری است. عده ای در این میان اصالت را به معرفت و شناخت می‌دهند و بر این باورند که عاشورا را باید پلی برای شناخت اهداف والای امام حسین علیه السلام در وهله نخست و به کارگیری مشی حسینی در حیات فردی و اجتماعی در وهله بعد قرار داد و امر عزاداری در این میان ارزش اصیلی ندارد. عده ای دیگر اما نگاهی اصیل به خود مقوله عزاداری دارند و آنچه برای ایشان در مرتبه نخست اهمیت است، مقوله شور و محبت به سیدالشهدا علیه السلام و به صورت کلی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است و ای‌بسا در میان این شور و محبت عظیم، اهداف بلند حسینی چندان مورد توجه قرار نگیرد و به دنبال آن مشق رفتاری آن حضرت پژواک روشنی در حیات شیعه پیدا نکند.

برای مصاحبه از سویی سوالاتی تنظیم شد تا بتوان زوایای مختلف این مسئله را کاوید و استدلالهایی که می توان له یا علیه آن اقامه کرد شنید و از سوی دیگر به سراغ سه تن از اساتید و صاحب نظرانی رفتیم که پیشتر در این حوزه‌ سخن رانده‌اند و در عین حال دیدگاه‌های آنان در تبیین این مسئله و شاخ و برگ های آن، همپوشانی کامل ندارد؛ تا از این طریق مخاطب به فکر فرو رود و نگاه مدنظر خود را از این میان اصطیاد کند.

قبل از ورود به متن مصاحبه‌های اخذ شده، ابتدا لازم است در خصوص جایگاه علمی اساتید مد نظر، نکات مختصری تبیین شود.

استاد ارجمند حجت السلام و المسلمین سید ضیاء مرتضوی، مدرس سطوح عالی حوزوی و تحصیل کرده خارج فقه و اصول از محضر آیات عظام شبیری زنجانی، تبریزی، جوادی آملی، صانعی و حسینعلی منتظری است. در میان تالیفات فراوان ایشان کتبی با نام «بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه»، «ماهیت فقهی دولت و ضمان اقدامهای زیانبار آن»، «پژوهشی فقهی در شناخت موضوع و بازنگری ادله سن یائسگی»، «نگاهی فقهی به حضور زنان در عبادتهای جمعی»، «مشکاة الشریعة فی شرح تحریر الوسیله»، «فقه الثقلین – متاب الطلاق (تقریرات)» و «اجتهاد در محاق» دیده می‌شود. ایشان مسئول سابق مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان و سردبیر سابق فصلنامه «حکومت اسلامی» بوده است و اینک دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است.

به عنوان اولین سؤال از محضر شما، مایلیم دیدگاهتان در خصوص جایگاه عزاداری بر امام حسین در فرهنگ شیعی را جویا شویم.

بسم الله الرحمن الرحيمز خوشحال‌ام که فرصتی فراهم شد تا بتوانیم در رابطه با این موضوع که بسیار اهمیت دارد، با هم به گفتگو بنشینیم. موضوع عزاداری هم به جهت اهتمامی که بنیانگذاران مذهب به آن داشته‌اند و هم به جهت اهتمام پیروان مذهب، از اهمیت بسزایی یافته است.

من سعی میکنم که ابتدا نمایی کلی از دیدگاه خود ارائه کنم. دیدگاه من در رابطه با اهمیت و جایگاه عزاداری تا حد زیادی در مورد زیارت هم صادق است و همین‌جا پیشنهاد می‌دهم که نشریه شما در مورد زیارت هم پرونده‌ای باز کند. زیارت در سال‌های گذشته جایگاه ویژه‌ای یافته که علاوه بر محسّنات بسیارش، می‌تواند آفاتی هم به همراه داشته باشد که باید به وقتش آسیب‌شناسی شود.

مطلوب بودن عزاداری را می‌توان از دو منظر بررسی کرد؛ اول، موضوعیت عزاداری برای طبیعت انسانی است. انسان از آن جهت که در مدار احساسات خود زندگی می‌کند، هنگامی که به محبوبی دل بست و با او پیوند عاطفی برقرار کرد، این پیوند بر خنده و گریه او اثر می‌گذارد. از همین جهت اگر یک انسان و یا یک مکتب بتواند گریه و خنده یک جامعه را از آن خود کند، مالک احساسات و در نتیجه رفتار آن جامعه خواهد بود.

انسان به صورت طبیعی نیاز دارد که از احساسات خود خرج کند و عواطفش را مصروف محبوبی کند. مهر ورزیدن اقتضای طبیعت آدمی است. از این منظر است که این ابراز احساسات در غم و شادی برای انسان موضوعیت دارد. شما می‌بینید که پدر و مادر بی‌قید و شرط به فرزند خود مهر می‌ورزند. چرا که احتیاج دارند و نیازمند این ابراز احساسات‌اند. به همین خاطر وقتی که فرزندشان از آنها دور می‌شود و موضوعی برای ابراز احساسات ندارند، دچار افسردگی می‌شوند.

بنابراین نفس این ابراز احساسات، راهی روشن برای ایجاد پیوند عاطفی و گسترده‌تر کردن آن است. در همین رابطه جالب است که به روایتی اشاره کنم:  امام صادق نقل می‌کنند که شخصی به نزد پیامبر آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا من شما را دوست دارم. پیامبر در مقام استفهام از او پرسید که آیا واقعا من را دوست داری؟ شخص با تأکید بیشتر گفت: من به خداوند قسم شما را دوست دارم. پیامبر به او فرمودند: تو همراه کسی هستی که او را دوست داری.[1]همچنین ابوعبیده حذّاء می‌گوید که به امام باقر عرض کردم: پدرم به فدای تو، گاهی شیطان بر من مسلّط می‌شود و درون من را آلوده می‌کند. سپس به محبتی که به شما دارم می‌اندیشم و دوباره طهارتی برایم حاصل می‌شود. حضرت در پاسخ می‌فرمایند: ای زیاد، دین چیزی جز محبت نیست. مگر تو سخن خداوند را در قرآن نخوانده‌ای: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّه».[2]‏همچنین در دیگر روایات نفس گریه کردن و ابراز احساسات را به عنوان مرهمی بر تألّمات روحی شخص توصیه‌ کرده‌اند.[3]

بنابراین نمی‌توان تردیدی روا داشت که نفس این ابراز احساسات از جهت طبیعی برای انسان موضوعیت دارند و در روایات ما نیز چنین مرتبه‌ای برای ابراز محبت انسان به اهل‌بیت، همان‌طور که ملاحظه کردید، به چشم می‌خورد.

اما عزاداری از جهت طریقی هم مطلوب است؛ این عزاداری‌ها ابزاری قوی برای ایجاد پیوند با ائمه و زمینه‌ساز شناخت و پیروی از ایشان است. چراکه با توجه به آنچه در جنبه موضوعی عزاداری‌ها عرض شد، با شکل گرفتن محبّت اهل‌بیت، انسان به صورت طبیعی به سمت ایشان کشش پیدا می‌کند و همین کشش زمینه شناخت بیشتر و تبعیت از ایشان را فراهم می‌کند.

به نظرم این آیه «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّه»، مبنای اصلی بحث عزاداری است. در این آیه همه‌چیز دائر مدار محبت انسان قرار گرفته است. حتی حرفی از تبرّی در این آيه نیست، چراکه اگر محبت شخص از حقیقتی برخوردار باشد، به طور طبیعی، بغضی در دلش نسبت به دشمنان محبوب شکل می‌گیرد. حتی پاسخ برخی از پرسش‌های دیگر هم در این آیه نهفته است؛ وقتی از گسست میان عمل عزاداران با آنچه ما از یک شیعه توقع داریم سخن به میان می‌آید، باید ریشه مشکل را در همان محبت و عشق آن عزادار جستجو کرد. این مضمون در بسیاری از روایات ما نیز آمده است که دین چیزی جز محبت نیست.[4]و نمونه‌های فراوانی از آن در تراث روایی ما وجود دارد.

شخصی از منطقه خراسان با پای پیاده تا مدینه آمد تا امام باقر را ببیند. وقتی نشست، پاهای خود را نشان داد که تاول زده و پوست انداخته بودند. سپس به امام باقر عرض کرد که من این مسیر را به شوق و محبت شما طیّ کردم تا به ملاقات شما بیایم. حضرت فرمودند: بخدا اگر یک سنگ ما را دوست داشته باشد، خداوند او را در روز قیامت با ما محشور خواهد کرد. حضرت در ادامه تمام دین را به محبت تعریف می‌کنند و پس از آن به همین آیه شریفه استناد می‌کنند. [5]این مضمون در بسیاری از دیگر روایات نیز تکرار شده است و تلازمی میان مودّت و تبعیت و عمل صالح برقرار می‌کند.

در آیات قرآن، محبت به اهل‌بیت و همراهی با پیامبر در ملازمه با یکدیگر مطرح شده است. شما می‌بینید که پیامبر یک مرتبه در ازای رسالت خود چیزی نمی‌خواهند، جز کسی که بخواهد در مسیری قدم بگذارد که به سوی پروردگارش می‌رود.[6]و بار دیگر محبت به اهل‌بیتش را به عنوان مزد رسالت مطرح می‌کند.[7]در نظر داشتن هر دو آیه در کنار یکدیگر نشان می‌دهد که میان این محبت و آن رستگاری ملازمه‌ای وجود دارد. پیامبر که دو چیز را نخواستند، این‌ها یک حقیقت‌ و به دو تعبیر‌اند. بر همین اساس است که در روایات بطن قرآن و زیربنای تمام شریعت را همین محبت انسان به اهل‌بیت دانستند.[8]

عزاداری و زیارت به عنوان دو امری طبیعی که با عمق وجود محبان اهل بیت(ع) پیوند برقرار می‌کند، یکی از مهمترین و گویاترین ابزارها در ابراز اصل پیوند با آنان است که از منظری عمومی مرزهای روشنی را میان طرفداران ایمانی اهل بیت(ع) ترسیم می‌کند و از این رو از مهمترین شعائر مذهبی در معنای خاص آن به شمار می‌رود و در واقع یک تابلوی بسیار گویا از صف شیعیان و عنصر هویت‌بخش به آنان به عنوان بخش اقلیت در میان مسلمانان است.

در روایتی آمده است که امام صادق به فضیل فرمودند: آيا با یکدیگر می‌نشینید و با هم صحبت می‌کنید؟ فضیل در پاسخ می‌گوید: بله. حضرت می‌فرمایند: من این مجالس را دوست دارم. امر ما را زنده کنید؛ رحمت خداوند بر کسی که امر ما را احیاء کند. ای فضیل، کسی که به یاد ما می‌گرید، حتی اگر گریه او به اندازه بال مگسی باشد، خداوند گناهان او را خواهد بخشید، حتی اگر به اندازه کف‌های دریا باشند.[9]

شما می‌بینید که حضرت میان احیاء امر ائمه و اشک بر مظلومیت ایشان پیوند برقرار کرده‌اند. بنابراین آن مجلسی عزای حقیقی اهل‌بیت است که به احیاء امر ایشان بیانجامد.

مرحوم امام خمینی هم بسیار بر این جنبه طریقی عزاداری‌ها تأکید بسیار داشتند. این جمله ایشان که تبدیل به شعار شده است: «محرم و صفر را زنده نگه‌ دارید که اسلام را محرم و صفر زنده نگه‌داشته است». یعنی در حقیقت این مجالس است که باعث زنده ماندن آيین اسلام و رسم مسلمانی شده است.

به عنوان پرسش دوم که تا حد زیادی جای خود را در میان توضیحات شما یافته است، می‌خواهیم از نسبت میان شور و شعور در عزای بر اهل‌بیت بپرسیم.

من تردیدی ندارم که نسبت میان شور و شعور در رابطه با مناسک دینی و خصوصا عزاداری بر ائمه و امام حسین(ع)، یک رابطه طولی است. یعنی رتبه شور پس از شعور است. ولی تصور نکنید که این رابطه همیشه مستلزم تقدم شعور و تأخر شور است. نوعی ارتباط دیالکتیکی میان این دو برقرار است که هر یک بر دیگری اثر می‌گذارند؛ هر یک می‌توانند زمینه دیگری باشند و در نتیجه آن شدت بگیرند. یعنی با شور و احساسات، زمینه‌ای برای شناخت بیشتر ائمه در انسان فراهم می‌شود و با بالاتر رفتن معرفت شخص به ایشان، میزان تأثر و تألم او از جنایاتی که در حقشان رخ داده بیشتر خواهد شد.

پیوند و تعامل شور و شعور را می‌توان در متون روایی به وضوح مشاهده کرد. به عنوان مثال در زیاراتی که در حقیقت ادب برخورد انسان با مقام ائمه است، پیوند میان این شور و شعور و عمل صالح بسیار تکرار شده است. زائر یک خاستگاه عاطفی و احساسی دارد. او به جهت علاقه و پیوند قلبی خود به زیارت پیش‌قدم شده است. اما می‌بینیم که در زیارات، دائما در ظرف این شور شعور ریخته می‌شود و مفاهیمی مانند تبعیت در تمام ساحات عمل، تسلیم قلبی، یقین به شریعت و همراهی با معصوم در دنیا و آخرت به عنوان ارکان محتوایی زیارت مطرح شده‌اند.[10]

چهارچوب نظری زیارت و عزاداری را باید بر اساس همین تعابیر بیرون کشید و همین‌ها باید به عنوان هدف عزادار از برپایی مجالس سوگواری بر اهل‌بیت باشد. چگونه می‌شود که بر اساس این منظومه زیارات، امام حسین کشته راه «رفع گمراهی و جهالت و سرگردانی»[11] باشد و عزاداران او تنها به اجرای برخی ظواهر بسنده کنند و هیچ حقیقتی را در درون خود نجویند؟!

وقتی نسبت میان شور و شعور گم شد و شور محور مجالس عزاداری شد، حرکت مجالس به سمت حرف‌های بی‌سند و ضعیف شتاب می‌گیرد و مجالس نوحه و عزا بدل به کارخانه‌های تولید دروغ می‌شوند. چرا که شور مستند حدّی دارد و اضافه بر آن را باید با حرف‌های بی‌سند پر کرد. چون به هر حال مقاتل ما ظرفیتی برای ایجاد اندوه و حزن دارند و وقتی مطالبه شور بیش از حدّ صورت می‌گیرد، باید به قول شهید مطهّری روز عاشورا را هفتاد و دو ساعت کنیم که بتوان این باقی‌مانده را به یک شکلی تأمین کرد.

همچنین از دیگر پیامدهای منفی به هم خوردن تعادل میان شور و شعور، شکل دادن به توقعات بیجا از مجالس عزاداری و اهل‌بیت است. شما می‌بینید که با فزونی گرفتن این شور، دیگر تمام خواسته‌های دنیوی ما به در خانه امامان می‌رود و توقعی شکل می‌گیرد که اهل‌بیت تمام این مشکلات را حل کنند. ورزشکاری در حال مسابقه است و تلوزیون خانواده او را نشان می‌دهد که در حال توسل به ائمه‌ هستند. یا در مورد کرونا، پروتکل‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کنند و می‌گویند که مجلس امام حسین ایمن است. خب وقتی که آن ورزشکار شکست خورد و یا عزاداری به کرونا مبتلا شد و آسیب دید، آنچه ضربه می‌خورد اعتقاد مردم به اهل‌بیت است. توقعی بیجا و بی‌مورد باعث می‌شود که جایگاه اهل‌بیت در نظر دیگران نزول کند.

البته راهکار ایجاد این تعادل، حذف شور و مجالس عزاداری نیست. بلکه باید به فکر راه‌حل بود. باید حواسمان باشد که شور و عواطف جامعه نسبت به اهل‌بیت و عزاداری بر امام حسین خدشه‌ای برندارد. اگر توجه کنید که تا چه اندازه دشمنان اهل‌بیت بر همین شور و همین عواطف حسّاس بودند، ارزش‌شان را بیشتر درمی‌یابیم. در روایات آمده است که سبزی «خرفه» که در مصارف مختلف خوراکی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به نام حضرت زهرا خوانده می‌شد؛ به آن می‌گفتند: گیاه فاطمه. بنی‌امیّه به جهت بغضی که به اهل‌بیت و دشمنی‌ای که با حضرت زهرا داشتند، آن را به گیاه احمق‌ها نام نهادند.[12] وقتی دشمن شیعه از یک گیاه صرف نظر نمی‌کند، چگونه از این عزاداری‌ها و زیارت‌ها بگذرد؟ شما می‌بینید که قبر امام حسین را به شخم می‌بستند تا اثری از آن نماند. این عزاداری‌ها و زیارت‌ها به سختی به دست ما رسیده است و نباید به بهای کاستی شعور، از جایگاه و ارزشش چیزی کاست.

من تصور می‌کنم که آن شور مورد نظر شما با آنچه ما در مشاهدات میدانی خود در هیئات می‌بینیم بسیار متفاوت باشد. احساساتی که در بیان شما به آن اشاره رفت، احساسی متکی به معرفت و شعور بود، ولی امروزه هیئات دستخوش نوعی هیجان بی‌بنیان شده‌اند. با توجه به اصرار شما بر حفظ این شور، چه راه‌حلی جهت ترمیم آن پیشنهاد می‌کنید؟

خب این نکته باید ابتدا آسیب‌شناسی شود. گاهی می‌بینیم که نوعی توهم باطل در ذهن شیعیان امروز شکل گرفته است که اگر ما تنها گریه کنیم، دیگر رستگار خواهیم بود و هیچ تلاش اضافه‌ای لازم نداریم. این باور را باید با فرهنگ‌سازی تغییر داد. گاهی تصور می‌شود که این حالت هیجان نوعی دهن‌کجی و عنادورزیدن است. گویی می‌خواهند در برابر جریانی که به اعتدال اصرار دارد، مقاومت کنند. من این ریشه‌ها را خیلی جدی می‌بینم. به نظرم ابتدا باید توسط جامعه‌شناسان کارهای میدانی صورت بگیرد و ریشه‌های این کاستی‌ها مشخص شود که البته این کار میدانی از عهده من طلبه بیرون است.

اطلاق و عموم روایاتی که همه گناهان را به ‌واسطه اشک بر سیدالشهدا آمرزیده محسوب می‌کنند را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا مراد جدی هستند و آبی از تخصیص یا اینکه با قرآن و سنت قطعی تخصیص می‌خورند و آنگاه مخصصات و مقیدات آنان کدام است؟

به نظر من آنچه در این روایات آمده است مراد جدی معصومان است؛ نه مبالغه است و نه شوخی. خداوند در این روایات بابی مستقل را در چهارچوب مسلّمات شرعی گشوده است. در جمع میان این روایات و سایر ادلّه مرتبط، من ابتدا ملاحظاتی را مطرح خواهم کرد و پس از آن به احتمالاتی در جمع میان این دو اشاره می‌کنم.

اما ملاحظات، اول، نامعقول است که شارع بخواهد آن همه اوامر و نواهی خود را از یک سو و آن همه تاکید بر ادای حقوق به ویژه حق الناس و آن همه وعده و وعید خود را در پاداش و عذاب را با گشودن باب قانون‌شکنی نادیده بگیرد. دوم، لسان این روایات شبیه آیات و روایات توبه و مغفرت الهی است که پیداست بشرطها و شروطها. علاوه بر اینکه شرط و شروط دارد، انسان اطمینان به پذیرش توبه نیز پیدا نمی‌کند. سوم، اشک اگر برخاسته از حب اهل بیت(ع) است، حب اهل بیت(ع) که نمی‌تواند از حب خداوند جدا و مستقل باشد. به تفصیل بیان کردیم که «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله». چهارم، این برداشت نادرست مانند یک جریان انحرافی در دوره امام صادق(ع) بود که صرف معرفت و اعتقاد به امام(ع) را کافی می‌دانستند. کلینی نقل می‌کند که یکی از اصحاب امام صادق از ایشان پرسید که ما حدیثی از شما شنیده‌ایم که اگر ما اهل‌بیت را شناختی، هر چه خواهی انجام بده. حضرت فرمود: بله من چنین سخنی گفتم. راوی می‌پرسد: حتی اگر چنین شخصی مرتکب سرقت و زنا و شرب خمر شود؟ حضرت در پاسخ گفتند: این شخص منصفانه با سخن ما برخورد نکرده است؛ چراکه ما اهل‌بیت را بابت اعمال‌مان مؤاخذه می‌کنند و او خود را مرخّص دانسته؟ من گفتم که اگر ما اهل‌بیت را شناختی، به اعمال نیکو، چه کم و چه زیاد، عمل کن؛‌ خداوند از تو قبول می‌کند.[13]

از این رو، در جمع میان این روایات می‌توان احتمالاتی را مطرح کرد. اول، اینکه افراد فاسد و کسانی که نسبت به معاصی بی‌مبالات‌اند،‌ به اصطلاح طلبگی، تخصّصا از موضوع روایات فضیلت اشک و عزای بر اهل‌بیت بیرون‌اند. یعنی این روایات راجع به کسانی است که اهتمام به تقوا و عمل صالح دارند. دوم، این روایات هر چند دلالت عامّی دارند، اما به واسطه مسلّمات شریعت در مورد گناهکاران و کسانی که آشکارا به فسق مبادرت می‌کنند، تخصیص می‌خورند. سوم، اطلاق این روایات در مورد تأثیر گریه در مورد چنین اشخاصی تقیید می‌خورد؛ مانند ادلّه توبه که در مورد حق‌الناس دلالتی ندارد و از ابتدا موضوع حق‌الناس از موضوع بخشش و غفران الهی بیرون است.

دلالت روایات در این‌‌باره بسیار واضح است. در روایاتی که در مورد فضیلت و پاداش زیارت قبر امام حسین نقل شده است، بر عناوینی مانند معرفت امام و آگاهی به این که واجب است از اوامر او اطاعت شود و تبعیت از آن امام تأکید شده است.[14]

با توجه به همین نکته است که فهم عرفی انسان مقصود از اشک در این روایات را اشکی می‌داند که باعث تحول فرد شود. شهید ثانی در مورد روایت «حبّ علىّ حسنة لا تضرّ معها سيّئة»[15] با توجه به آيه «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[16]، به دنبال توضیحی است که بتواند دلالت روایت را ذیل آیه تفسیر کند. ‏ایشان بر این باور است که این محبت، محبت حقیقی و کامل است. چنین محبتی باعث می‌شود که شخص در پی جلب رضایت محبوب خود برآید و روشن است که رضایت امام علی(ع) به ترک معاصی و عمل به واجبات است. محبت امام انگیزه شخص برای چنین اموری می‌شود و به این واسطه آتش جهنم از شخص دور و بهشت بر او واجب می‌شود.[17]

احتمال دیگری هم وجود دارد که بگوییم این روایات، مطلقاتی خاص به شرائطی مشخص‌اند. یعنی این بیانات و قرار دادن چنین پاداش‌هایی برای فرض تقیه و حکومت جور است. در آن شرائط معصومان تلاش می‌کردند تا فرهنگ حسینی و یاد و نام حضرت فراموش نشود. شاید برخی از این بیانات که پاداش‌هایی عظیم برای زیارت و یا اشک بر مصیبت امام شهید ذکر کرده‌اند، ناظر به چنان شرائطی باشند. خصوصا روایاتی که در مورد زیارت تأکید می‌کند که حتی اگر جانتان را از دست دادید از این زیارت چشم نپوشید. من البته این‌ها را به عنوان احتمال ذکر می‌کنم و در عین حال نمی‌توانم تمام این روایاتی که دلالت بر فضیلت بکاء بر امام شهید و زیارت ایشان دارند را با این احتمال ببینم.

اما ادلّه و شواهدی که مستند من برای طرح این احتمالات بوده است، از این قرار است؛ اول، اصل عقلی که به باور من چنان دلیلی متصل این عمومات و مطلقات را محدود می‌کند. عقل نمی‌تواند این پاداش‌ها را بدون هیچ قید و شرطی بپذیرد. دوم، آن همه بیاناتی که شارع برای عذاب و عقاب معاصی صادر کرده است، اگر این روایات محدود نشوند، لغو خواهد بود. گویی ذیل تمام آن بیانات بابی برای قانون‌شکنی باز شده که اثر تمامی آنها را از بین می‌برد. سوم، ادله‌ای که ایمان و عمل را متلازم هم می‌شمارند. چهارم، روایاتی که به صورت خاص ماهیت عزاداری امام حسین را معرفی می‌کنند. مانند روایت فضیل که ذکرش گذشت؛ حضرت میان اشک بر مصیبت و احیای امر اهل‌بیت ملازمه برقرار ساختند. پنجم، روایاتی که ماهیت محبت اهل‌بیت را معرفی و نسبت به توهمّات برخی محبّان هشدار می‌دهند. روایات متعدّدی در تراث روایی ما منقول است که ائمه در آنها تأکید می‌کنند که هیچ خویشاوندی میان آنها و خداوند نیست و تنها عمل صالح ایشان است که باعث قرب ایشان به درگاه ربوبی می‌شود. در این روایات ائمه با تأکیدهای بسیار به شیعیان خود هشدار می‌دهند مادام که محبت‌شان جامه عمل نپوشد، به حالشان نفعی نخواهد داشت.[18]یکی از واضح‌ترین این روایات، روایتی است که طاووس یمانی از امام سجّاد نقل می‌کند؛ طاووس ایشان را در حال عبادت و تضرّع و گریه می‌بیند. شدّت زاری امام به حدّی است که طاووس منقلب می‌شود و سپس به نزد حضرت می‌رود. از ایشان می‌پرسد که شخصی چون شما چرا انقدر در هنگام عبادت جزع می‌کند؟ شما فرزند زهرا و حسین و پیامبر‌اید. امام در پاسخ طاووس می‌گوید: حرف پدر و مادر را پیش من نزن!‌ آنچه در نزد خدا موجب قرب و پاداش است، تنها عمل صالح است. مگر قول خداوند را نشنیده‌ای که وقتی در صور دمیده شود، هیچ نسب و خویشاوندی میان شما باقی نمی‌ماند. طاووس، در فردای قیامت تنها عمل صالحی به درد تو می‌خورد که پیش فرستادی.[19]

آیا محوریت شور در جلسات عزا و قرائت فدیه‌وار و عقل‌گریز از دستگاه سیدالشهدا، منجر به بی‌خاصیت شدن این جلسات و جری ‌شدن شرکت‌کنندگان بر بی‌اخلاقی با تکیه ‌بر قرائت فدیه‌وار از شهادت امام حسین علیه‌ السلام نمی‌شود؟

در این باره باید میان دو امر کاملا تفکیک کرد؛ یکی اینکه عزاداری برای سیدالشهداء(ع) همانند اصل اسلام است که امری اختصاصی برای هیچ کسی نیست. همه مومن و غیر مومن، نمازگزار و بی‌نماز و عادل و غیر عادل و حتی فاسق می‌توانند در آن شرکت کنند و سهیم باشند و از این نظر در خانه امام‌حسین(ع) به روی همه باز است و هیچ کسی حق ندارد آن را مخصوص خود یا گروه خاصی کند. هر کسی به هر زبان و شکلی که می‌تواند و می‌خواهد، اگر خارج از فرهنگ عزاداری و عرف و هتک نباشد، باید بتواند در آن شرکت کند. یعنی در دوران بین اینکه شخص تارک‌الصلاة در عزاداری شرکت کند و یا نکند، من قطعا می‌گویم که باید شرکت کنم. چون خود این شخص آنقدر اهمیت ندارد که نسل او اهمیت دارند. شما می‌بینید که در فقه و در باب تیمّم می‌گویند که اگر کمی آب داشتیم برای وضو و کافری تشنه بود و مطالبه آن را می‌کرد، آن آب را به او بدهید؛ تعلیل می‌آورند که شاید کسی در نسل او بیاید که ایمان بیاورد و این آب حیات او را ضمانت می‌کند.

به همین خاطر باید این رحمت واسعه امام حسین را حفظ کرد. مجلس امام حسین به روی همگان باز است الا در دو صورت: هتک امام حسین صورت بگیرد و یا سوء استفاده آشکاری صورت بگیرد.

بر همین اساس به نظر بنده، نباید هیچ یک از عزاداری‌ها و دسته‌ها و هیئات را که برخی افراد و جوان‌های دختر و پسر که چه بسا پای‌بند برخی ضوابط شرعی نیستند کوچک شمرد و پس زد. در سایر احکام شرعی نیز چنین است؛ مانند کسی که تارک نماز و روزه هر دو است و آن که تنها تارک روزه است که پیداست این دو فرق دارد. یعنی به صرف اینکه یک شخص نماز نمی‌خواند نباید او را از گرفتن روزه نهی کرد.

اما باید به این نکات توجه داشت: نباید عزاداری توجیهی بر کوتاهی در سایر تکالیف شرعی و دینی باشد و گمان رود عذر و بهانه وجدانی یا بیرونی برای ارتکاب برخی معاصی و ترک برخی واجبات است. همچنین این شور و عشق و حتی ابراز ظاهری شور و عشق باید در خدمت رشد فکری و تربیتی انسان و جامعه قرار گیرد و اگر چنین نشود، می‌تواند محبتی باشد یا به محبتی تبدیل شود که مانند محبت و علاقه مردم کوفه باشد؛ محبت برخاسته از قلبی که بنده از آن به «قلب معزول» نام می‌برم؛ همانند سلطان معزول و بی‌تاج و تختی که در کشور جان و تن توان حکمرانی ندارد.

توده مردم کوفه محبت زبانی داشتند، ولی از حیث عملی دروغ می‌گفتند. آنها با شمشیرهایشان حضرت را ذبح کردند و در عین حال پس از شهادت ایشان نوحه و گریه هم می‌کردند. این قلب همان سلطان معزول است. یعنی محبتی است که هیچ امتدادی در مقام عمل ندارد.

تعمیم شور عزاداری برای سیدالشهدا به سایر ائمه معصومین و حتی سایر اولیاء دین چگونه است؟ اگر این تعمیم صحیح است، مناط آن چیست و چگونه می‌توان آن را با روایت صحیح السند «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ»[20] جمع کرد؟

اصل مطلوبیت حزن و عزا برای همه اهل بیت (ع) یا حتی برای یک شیعه در آن تردید نیست و افزون بر ادله کلی برخی روایات نیز به صورت خاص بر آن دلالت می‌کند. بر اساس روایاتی دیگر غیز ازآنچه بیان کردید، مطلق اشک بر مظلومیت و ستم‌هایی که بر اهل بیت وارد شده است مطلوب است و پاداش‌های عظیمی به آن اختصاص یافته است.[21]

من با حفظ این ملاحظه عرض می‌کنم که هر چند چنین فضائلی برای حزن بر مظلومیت سایر امامان در تراث روایی ما وجود دارد، ولی به هیچ روی روا نمی‌دانم که عزای اباعبدالله را با همان کمیت و کیفیت به سایر امامان تسرّی دهیم. ماجرای مصیبت امام حسین کاملا متمایز از دیگران است؛ نمی‌توان شعار داد که «لا یوم کیومک یا أباعبدالله» و عاشوراهایی دیگر برگزار کرد.

صرف نظر از روایتی که شما از امام صادق در پرسش‌ خود نقل کردید که هر گریه‌ای مکروه است، جز گریه بر امام حسین، در مورد هیچ یک از ائمه ما بیاناتی که مربوط به اشک و زیارت و تربت امام حسین است را نداریم. فقط در وسائل الشیعه: بیش از 100 روایت در فضیلت زیارت امام‌حسین(ع) با تعابیر مختلف آمده است. بیش از 20 روایت در نکوهش ترک زیارت، بیش از 20 روایت در افضلیت زیارت امام حسین بر حج و عمره، 15 روایت در فضلیت زیارت ایشان در روز عرفه و عید قربان و بیش از 15 روایت در فضیلت زیارت امام حسین در ماه رجب و شعبان وارد شده است. این اهتمام امامان به امام حسین خود دلالت بر خصوصیتی در ایشان و عزایشان دارد.

من به خاطر دارم که آيت‌الله هاشمی رفسنجانی نقل می‌کردند که یک مرتبه مقام معظّم رهبری وقتی که بحث برپایی دسته‌جات برای سایر امامان مطرح شده بود، با تعجب پرسیده بودند که مگر چنین امری جایز است که عزای امام حسین را به سایر امامان تسرّی دهیم؟!

آیا می‌توان گونه‌های جدید شور در مراسمات شهادت و میلاد ائمه اطهار نظیر دهه فاطمیه، محسنیه، کرامت و ولایت و مانند را مصداق تعظیم شعائر محسوب کرد و دامنه آن‌ها را مدام تعمیم داد؟ آیا این تعمیم رفته ‌رفته منجر به سست‌ شدن شاخص‌های اصلی دین‌داری در جامعه شیعی نمی‌شود؟

من در حسن فاعلی و نیّت خیر بسیاری از افرادی که چنین مناسبت‌هایی را تعظیم می‌کنند، تردیدی ندارم و در مقام قضاوت برگزارکنندگان چنین انسان‌هایی نیستم. اما به همان دلیلی که خصوصیت عزای امام حسین را ثابت کردیم من چنین اموری را نمی‌توانم بپذیرم. این امور باعث می‌شود که شأن عزای امام حسین که به یک معنی نماد مظلومیت اهل‌بیت است، پایین بیاید. در ثانی، بسیاری از این مناسبت‌ها مانند دهه کرامت بر اساس نقل‌هایی شروع و خاتمه می‌یابد که جعلی است. سالروز ولادت و وفات حضرت معصومه که امروز در تقویم درج شده است، بر اساس یک جعل بی‌اساس است.  من در یادنامه آیت‌الله استادی که در نکوداشت ایشان به چاپ رسید، مقاله‌ای نوشتم و نشان دادم که این تاریخ‌گذاری جعلی است و هیچ مستندی ندارد. مقام معظّم رهبری وقتی این کتاب را ملاحظه کرده بودند، این مقاله را پسندیده بودند و جداگانه از آن تشکر کرده بودند. همچنین توسعه این امور که با استحسانات و سلیقه‌های شخصی افراد صورت می‌گیرد، افزون بر لوث شدن خود اصل موضوعی که مربوط به این مناسبات ساختگی است، آسیب به سایر مناسبات واقعی می‌زند.

از دیگر سو، این گونه امور حد یقف و ایستایی نخواهد داشت و به همین دلیل که این عناوین تولید شده است، عناوین دیگر نیز قابل تولید خواهد بود. اگر توجه کنید این افراط باعث شده تا ظرفیت جامعه پر شود و می‌توان به جرأت گفت که جامعه ما از جهت مناسک و شعائر جمعی به یک حالت خستگی رسیده است. تقویم رسمی ما پر از مناسبت‌های مذهبی است که بسیاری از این مناسبت‌ها جنبه سوگواری و عزا دارند.

همچنین این رویکرد باعث می‌شود که سویه ظاهری و قشری مناسک جمعی بسیار مورد توجه قرار گیرد و کمتر مجالی برای خردورزی و دعوت به اندیشه فراهم می‌شود. و همین که فرصت فکر کردن برای جامعه از دست برود، آسیب بزرگی است.

در اینجا دستگاه‌ها و رسانه‌های جمعی مسئولیت سنگینی دارند  که در این کوره ندمند و از این اقدامات که بعضا جعلی است جلوگیری کنند و لااقل به آن اعتنایی نکنند.

شاید جا داشته باشد اینجا اضافه کنیم که این رسانه، رسانه یک ملّت است که سهم قابل توجهی از ایشان پیروان مذاهب دیگراند و خصوصا اهل سنت می‌توانند از این همه اصرار بر نقل جنایات و شهادات، رنجیده خاطر شوند. درحالی که جایگاه این عزاداریها برای ایشان مشخص نیست.

بله دقیقا همینطور است. اگر آدم کمی تأمل کند به وضوح می‌بیند که علمای قبل از ما چرا اصراری بر این همه مناسک‌گرایی نداشتند و از این افراط‌ها بری بودند! آنها می‌دیدند که یک عمل خوب، اگر به درستی مدیریت نشود، می‌تواند چه آفاتی را در پی بیاورد.

به ‌صورت کلی عقل مستقل در میزان کیفی و کمی جلسات عزاداری تا چه حدی می‌تواند ورود داشته باشد؟ مثلاً آیا در خصوص حرکاتی نظیر قمه‌زنی، لطمه‌زنی و مانند آن، می‌توان با میزان عقل به قضاوت نشست؟

به نظرم پیش از آنکه به اعتبارهای عقل برسیم، ملاک‌های موجود فقهی و شرعی برای بسیاری از این حرکت‌های ناپسند موجود در هیئات کفایت می‌کند. بعضی از رفتارهای عزاداران در امروز باعث تنفیر جهانیان می‌شود؛ کارهایی نظیر قمه‌زنی و برخی از اعمال در سینه‌زنی‌ها باعث می‌شود که دین چهره سخیف و خشنی بیابد. خب ما در فقه اصولی داریم مانند قاعده حرمت تنفیر از دین که در این موارد تطبیق می‌يابد. چرا نباید در سرزمین‌های غیرمسلمان نشین حد جاری کرد؟ به خاطر همین قاعده است.

شما کجا دیده‌اید که یکی از مراجع دست به برپایی چنین مراسماتی بزنند؟ گیریم که کسی از حیث فقهی هم کسی چنین کاری را جایز دانست، آیا نباید به پیامدهای آن فکر کرد؟ آیا آثار سوء چنین رفتارهایی باعث نمی‌شود که این عزیزان در رفتار خود تردید کنند؟

به نظر می‌رسد که توجه به این پیامدها از ما دعوت می‌کند تا کمی محتاط‌تر و دقیق‌تر در این عرصه برخورد کنیم تا این فرصتی که در این مجالس وجود دارد هدر نرود.

به عنوان آخرین سؤال و شاید جمع‌بندی آنچه گذشت و مطالب و نکات دیگر شما باشد، کارکرد اجتماعی عزاداری برای جامعه امروز چیست؟

این موضوع نیازمند بحث و بررسی مبسوط است و بنده در حد وسع خود تنها به برخی از آنها اشاره می‌کند.

  • نیاز جامعه شیعه به عنوان یک اقلیت شاخص و متمایز در میان مسلمانان به عناصر هویت‌بخش و وحدت‌بخش و آشکار بیرونی. یکی از بهترین عناصر و عوامل که ریشه در باورها و در فرهنگ و در تاریخ دیرین تشیع دارد، گرد‌آمدن بر گرد شمع سیدالشهداء(ع) و عزاداری برای ایشان است.
  • این هویت‌بخشی که در عین حال مایه وحدت دل و تن شیعیان است، ابزار بسیار کارآمدی در تقویت پیوندهای اجتماعی، رشد فکری، تربیت و رشد کمالات انسانی، تقویت و گسترش فرهنگ تشیع در جامعه و در میان خانواده‌هاست.
  • از نگاه عاطفی و روحی با توجه به گستره و انواع فشارهای روحی و اجتماعی موجود یکی از بسترهای تخلیه و کاهش فشارهاست.
  • در سایه ایجاد و گسترش پیوندها و ارتباطات برخاسته از جلسات و هیئات عزاداری، زمینه خدمات مادی و معنوی و اجتماعی و امور عام المنفعه فراوانی پدید آمده و می‌آید.
  • تنها اگر به همین امور خیریه و نذورات و هدایایی که مردم مسلمان با عشق و باور ایمانی خود در مراکز عمومی و گذرگاه‌ها به نام اهل بیت(ع) و به ویژه برای عزاداری ارائه می‌کنند و آثار روحی، تربیتی، و تقویت پیوندهای اجتماعی آن توجه شود، می‌توان به ظرفیت این عنصر بی‌بدیل دینی اجتماعی پی برد.
  • یکی از تاکیدات و خواسته‌های امامان(ع) تزاور مومنان و گرد هم آمدن آنان با محوریت معارف و حقایق تشیع و بر گرد امامت و به صورت خاص موضوع امام‌حسین(ع) بوده است و بی‌شک عزاداری بهترین ابزار برای این مهم است.

اما شرط مهم نقش‌آفرینی مجالس عزا به ویژه در این زمان که انواع و اقسام اسباب و زمینه‌های ایجاد فاصله‌های اجتماعی وجود دارد، دور کردن این مجالس و محافل از منفع و کارکردهای باندی و جریانی است که متاسفانه گاه و به ویژه از سوی برخی ذاکران ناآگاه یا مغرض بر خلاف آن عمل می‌شود و روحانیت و عالمان وظیفه دارند از این امور بازدارند و مواظبت کنند، موضوع عزاداری آلوده به این امور نشود تا به کارکردهای مختلف آن آسیب وارد نگردد.[22]

 

فهرست منابع :

 

[1] . مجلسی، بحار‌الانوار، ج ۷۷، ص ۳۷، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[2] . آل‌عمران، ۳۱.

[3] . کلینی، کافی، ج ۵، ص ۶۱۵، دارالحدیث، 1429ق.

[4] . مجلسی، بحار‌الانوار، ج ۲۷، ص ۹۵، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[5] . مجلسی، بحار‌الانوار، ج ۲۷، ص ۹۵، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[6] . فرقان/۵۷.

[7] .شوری/۲۳.

[8] . کلینی، کافی، ج ۲، ص۲۵۷، دارالحدیث، 1429ق.

[9] . حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۰۱، مؤسسه آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.

[10] . ابن‌قولویه، کامل‌الزیارات، ص۲۴۰، دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ش.

[11] . این تعبیر در مورد امام حسین در دو زیارت‌نامه آمده است. یکی زیارت اربعین و دیگری زیارتی که در کامل‌الزیارات برای زیارت مزار حضرت آمده است.

[12] . کلینی، کافی، ج۴، ص ۲۹۲، دارالحدیث، 1429ق.

[13] . کلینی، کافی، ج۴، ص ۲۹۲، دارالحدیث، 1429ق.

[14] . حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۱۵، مؤسسه آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.

[15]. ابن‌شاذان قمی، الفضائل، ص۹۶، 1363، قم.

[16] . زلزله، ۸.

[17] . شهید ثانی، الرسائل، ج۱، ص۶۲۳، نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۲۱ق.

[18] . مجلسی، بحار‌الانوار، ج۷۱، ص ۱۷۹، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[19] . مجلسی، بحار‌الانوار، ج۴۶، ص ۸۲، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[20] شيخ طوسی، الامالی، ص 162.

[21] . حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۰۶، مؤسسه آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.

[22] لازم به ذکر است در تمام منابعی که در طول مصاحبه به آنها ارجاع داده شد، از نرم افزار «جامع الاحادیث نور» استفاده شده است.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست