واکاوی گسترش و تغییر نوع خشونت علیه روحانیت به بهانه قتل طلبه همدانی و شهادت امام جمعه کازرون
مهدی شجریان[1]
چکیده
روحانیت در میان دوگانه جاذبه و دافعه و محبت و نفرت حیات خود را در تاریخ شیعه سپری کرده است. در این میان، نفرت گاهی به شکل خشونت ظهور و بروز یافته که قتل طلبه مظلوم همدانی محصول همین فرآیند است. این مقاله پس از گزارشی از واقعه اخیر و وقایع مشابه آن در سالهای گذشته و نیز گزارشی از تحلیلهایی که درباره این پدیده طرحشدهاند بر این نکته تأکید دارد که میتوان علت وقوع این حادثه و حوادث مشابه را در دو لایه قریب و بعید (سطحی و عمقی) صورتبندی کرد. در لایه قریب و سطحی «ضعف در اقدامات بهموقع در شناسایی قاتل»، «نابسامانی در فضای مجازی» و «تحریکات دشمنان خارجی» عوامل سهگانه قابلطرح هستند و در لایه بعید و عمقی دو عامل «چالش کهنه با روحانیت» ـ که به دلیل حراست از مرزهای شریعت و از ناحیه افراد متمایل به اباحهگری شکل میگیرد ـ و «چالش نوین با روحانیت» ـ که بیشتر در سالهای اخیر و بر پایه عملکرد خود روحانیت به آن دامن زده شده است ـ قابلذکر هستند. پدیده چالش نوین علیه روحانیت بهخودیخود از ناحیه چهار فاکتور تقویت میشود: هویت جدید سیاسی روحانیون، تقویت مطالبه عدالت اجتماعی، فاصله روحانیت از مطالبات بهحق مردمی و اولویتهای نامطلوب برخی از روحانیون. هرچند نمیتوان صنف روحانیت را صلح کل دانست و بهصورت کلی هرگونه نفرت و خشونت علیه آنان را از بین برد ـ که چنین چیزی نه مطلوب است و نه ممکن ـ اما میتوان با دست بردن در این فاکتورهای چهارگانه به از بین رفتن این خشونتها و ریشهکن شدن چالش نوین امید بست. در این راستا لازم است اولاً هویت معنوی روحانیت احیا شود؛ ثانیاً عدالت اجتماعی به سطح مطلوبی در جامعه برسد؛ ثالثاً روحانیت در متن مطالبات بهحق مردمی قرار گیرد و رابعاً اولویتهای این صنف اصلاح و ترمیم شود.
مقدمه
خشونت انفجار بیتابی در مقابل مخالف است که شدیدترین شکل آن در قتل خودنمایی میکند. صنف روحانیت در طول تاریخ همانگونه که موافقان فراوانی داشته، همیشه مخالفانی نیز داشته است. این مخالفان در طیف گستردهای قرار دارند؛ برخی تنها در دل با این صنف زاویه دارند و ایبسا در مواجهه با آنان از سر تکریم و تمجیدی ریاکارانه و مصلحتاندیشانه نیز وارد شوند؛ برخی دیگر مخالفتها را در زبان و قلم آشکار میسازند یا با مراعات مرزهای ادب به انتقادهای تند میپردازند یا با گذر از این مرزها به توهین و احیاناً فحاشی دست میزنند؛ در این میان، تنها عده اندکی هستند که گزینه «خشونت» را برای ابراز مخالفتها و اطفاء آتش خشمها و کینههایی که در سینه دارند به کار میبرند. در سالهای اخیر، خشونت علیه روحانیت ظهور و بروز بیشتری پیدا کرده است. صرفنظر از بزرگنمایی کاذبی که فضای مجازی به پارهای از این خشونتها میبخشد این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که این گزینه رفتاری در دهه 90 وارد فاز جدیدی شده است و آنچنان اوج گرفته و بهشدت رسیده است که احیاناً به شکل قتل در مجامع و معابر عمومی ظهور و بروز یافته است. به گزارش باشگاه خبرنگاران[2] این خشونتهای خیابانی از سال 90 به شکل ذیل اتفاق افتاده است:
- اردیبهشت 90، حجتالاسلام منتظری در تهران در جریان یک نهی از منکر با چاقو مورد اصابت قرار گرفت و یکی از چشمهایش تخلیه شد.
- خرداد 90، حجتالاسلام فروزش یکی دیگر از روحانیون تهرانی، زمانی که قصد نجات یک زن از مزاحمت خیابانی را داشت با چاقو موردحمله قرار گرفت و یکی از چشمانش را از دست داد.
- تیر 90، علی خلیلی بهخاطر امربهمعروف و نهی از منکر در یکی از محلات شرق تهران با چاقو موردحمله قرار گرفت و از ناحیه گردن بهشدت مجروح شد. وی پس از 32 ماه تحمل جراحت درگذشت.
- شهریور 93، حجتالاسلام نظری در اصفهان در مواجهه با جوانانی که مشروبات الکلی مصرف کرده بودند و تذکر به آنها با ضربات قمه مواجه میشود و از ناحیه صورت و دست مجروح گردید.
- آبان 93، حجتالاسلام میرزایی در خرمآباد پس از تذکر زبانی مورد اصابت چاقو قرار گرفت و راهی بیمارستان شد.
- خرداد 95 حجتالاسلام فراهانی که با اعمال خلاف عفت یک مرد با سه خانم مواجه شد و پس از تذکر زبانی به آنها توسط یکی از آن مردها ـ که از بوکسورهای معروف شهر تهران بوده است ـ بهشدت مجروح گردید.
- شهریور 95، حجتالاسلام اخروی در خیابان طیب در جریان نهی از منکر در مقابل چشمان خانوادهاش با 25 ضربه قمه مورد اصابت قرار گرفت.
- تیر 96، در متروی شهرری-تهران، فردی میانسال با تیغ موکتبری به حجتالاسلام ذوالفقاری حمله کرد و او را سخت مجروح ساخت. نیروی انتظامی پس از چند بار تذکر به ضارب شلیک کرد که موجب مرگ او به علت خونریزی شدید شد.
- بهمن 96، جوانی در قم از خودروی پیکان خود پیاده شد و آن را به آتش کشید. سپس به سمت روحانیون حمله کرد و دو نفر را با ضربات چاقو مجروح ساخت.
- مهر 97، حجتالاسلام محمودی در منطقه صدوق قم با مزاحمت مردی به خانمی محجبه که مورد تعرض واقعشده و تظلمخواهی میکرده است مواجه میشود. وقتی جلو میرود و تذکر میدهد جوان 25 ساله با چوب به او حمله کرده و دست او را در مقابل چشم دختر خردسالش میشکند.
در وقایع فوق ـ که نوعاً در پی نهی از منکر زبانی رخ دادهاند ـ خشونتها اولاً از نوع اقدام به قتل هستند نه ضرب و شتم و ثانیاً واکنشی در قبال نهی از منکر هستند نه رفتاری ابتدایی؛ اما این همه ماجرا نیست؛ زیرا در سالهای اخیر وقایعی اتفاق افتاده که میتوان آنها را «اوج خشونت علیه روحانیت» محسوب نمود؛ زیرا در این وقایع اولاً بدترین نوع خشونت به شکل قتل رخداده است و ثانیاً هیچ کنشی از ناحیه روحانی مقتول وجود نداشته است، بلکه ابتدائاً شخص در معابر عمومی با خشونت مذکور مواجه شده است. این طیف خشونتها را میتوان در سه واقعه رخداده مشاهده کرد:
اول. آبان 96، حجتالاسلام بحری، دانشجوی دکتری الهیات و چهلوپنجساله توسط یک مرد چهلوسهساله با پنج ضربه چاقو در مقابل درب خروجی متروی امام خمینی (ره) (درب خیابان خیام) بهشدت مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان سینا به علت شدت جراحات جان خودش را از دست داد؛
دوم. شهریور 97، حجتالاسلام محمد تولایی، طلبه حافظ قرآن و بیستوهفتساله در مشهد هنگامیکه سوار خودروی خود بوده است با موتورسواری مواجه میشود که راه را بر او میبندد. وی جلوآمده و بدون هیچ مقدمهای چاقوی خود را در قفسه سینه مقتول فروبرده و فرار میکند. تولایی پس از انتقال به بیمارستان و انجام عمل جراحی، پس از دوازده روز جان میسپارد؛
سوم. اردیبهشت 98، مصطفی قاسمی، روحانی 46 ساله هنگامیکه از مدرسه علمیه آخوند همدان خارج میشود با فردی مسلح مواجه میشود که او را از ناحیه سر هدف دو گلوله قرار میدهد. قاسمی در همان صحنه جان خود را از دست میدهد و قاتل متواری میشود.[3]
رخداد
رخداد سوم که در بخش قبل اجمال آن بیان شد بهانه نوشتن این یادداشت گردیده است. این رخداد آخرین صحنه از قتلهای روحانیون است که در فصل بهار با آن مواجه بودهایم. مصطفی قاسمی روحانی میانسالی بوده است که در هیچ پست و مقام سیاسی مشارکت نداشته و فعالیتهای او از سنخ فعالیتهای «آخوندی» بوده است. او مسئول کتابخانه حوزه علمیه آخوند همدان بوده و روزانه تا ظهر در حوزه به سر میبرده و علاوه بر این، مانند بسیاری از طلاب معمولی دیگر به اقامه نماز جماعت نیز اشتغال داشته است. وضع زندگی او بسیار عادی و درآمد او شبیه بسیاری از طلاب، درآمدی معمولی بود که طبق تعریفهای رسمی و غیررسمی میتوان آن را زیرخط فقر محسوب کرد. به گفته دختر او پدر مقتولش برخی نیازهای زندگی را از طریق خواندن نمازهای استیجاری تأمین میکرده و از همین راه بوده که بخشی از جهیزیه و مخارج ازدواج دخترش را فراهم نموده است.[4]
بر اساس برخی گزارشهای غیررسمی، قاتل پس از پرسیدن نام او و اطمینان از اینکه او همان حاج آقای قاسمی است اقدام به قتل او نموده است؛ اما این روایت از طرف خانواده او مردود اعلام شد؛ بهگونهای که دختر وی جرم پدرش را تنها «داشتن لباس روحانیت» میداند. در این میان استدلال داماد مقتول نیز به کلیپی که قاتل پس از قتل در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است نیز قابلتوجه است. او میگوید:
او در این کلیپ میگوید من زدم یک آخوند را کشتم درحالیکه اگر با شخص مشکل داشت میگفت فلانی را کشتم و یا اینکه به درب منزل او رجوع میکرد.[5]
قاتل فردی فعال در اینستاگرام بوده که صفحهای با حدود 40 هزار دنبالکننده داشته است. وی از اراذلواوباش مطرح شهر همدان محسوب میشود که با چهرههای مشهوری از این قماش نیز نشستوبرخاست داشته است. نکته بسیار عجیب در خصوص صفحه اینستاگرام او نمایش مکرر سلاحهای گرمی است که در دست داشته است؛ بهگونهای که نهتنها هیچ پروایی از این نمایش نداشته، بلکه حتی بعد از قتل روحانی مذکور با چهرهای کاملاً راضی و آرام، سلاحی را که با آن این عمل را مرتکب شده است نیز به نمایش میگذارد. بههرروی، صرفنظر از این سؤال جدی که چرا با چنین فرد خطرناکی قبل از وقوع حادثه مقابله نشده است و به چه دلیل فضای مجازی تا این حد بدون کنترل است که افراد اوباش میتوانند قدرت خود را در آن به نمایش گذارند، قاتل مذکور چند ساعت پس از وقوع جنایت در درگیری که با مأموران نیروی انتظامی پیدا میکند، کشته میشود.
بازخوردها
قتل طلبه همدانی به دلیل بازتاب حداکثری در فضای مجازی بازخوردهای فراوانی در میان توده مردم عادی و مسئولین حکومتی داشت و هر یک به سهم خود زاویهای از زوایای این حادثه را تشریح کردند. در این میان فضای اینستاگرام و توییتر نیز آماج حضور مخالفان و موافقان این حادثه بوده است و جای شگفتی دارد که نمیتوان تشویق و تائیدکنندگان این حادثه تلخ و غیرانسانی را در فضای مجازی انکار کرد بهگونهای که تعداد کاربران صفحه قاتل بهسرعت به بیش از دو برابر افزایش پیدا کرد؛ اما بااینهمه موج مخالفان و منتقدان این حادثه نیز گستردگی فراوان و چشمگیری داشته و دارد چنانچه تشییع باشکوه پیکر مقتول که با استقبال بسیار زیاد اقشار مختلف مردمی مواجه شد پیام مخالفت و خشم تودههای مختلف در قبال این حادثه را بهروشنی مخابره کرد. بههرروی نوع بازخوردها در میان شخصیتهای شناختهشده به تحلیل علت وقوع این حادثه و چگونگی مقابله با موارد مشابه بازمیگردد. در این میان میتوان سه رویکرد را مشاهده نمود که هریک علتی برای این حادثه مطرح نموده و راهکاری برای مقابله با موارد مشابه ارائه دادهاند:
3-1- ضرورت تقویت دستگاههای انتظامی و امنیتی
در این رویکرد، نیروهای انتظامی و امنیتی در کانون توجه قرار دارند و عملکرد آنها قبل از وقوع این حادثه مورد انتقاد قرار میگیرد و یا دستکم توصیههایی برای تقویت آنان در مواجهه با حوادث مشابه ارائه میشود که مورد اشاره رهبری انقلاب در دیدار با نیروی انتظامی هم قرار گرفت.[6] همچنین اظهارات و تحلیل مشابه با این رویکرد نیز از سوی وزیر کشور[7] و وزیر ارتباطات[8] و برخی از نمایندگان مجلس[9] نیز بیان شد.
3-2- انتقاد به دولت و لزوم تقویت پالایش و فیلترینگ اینترنتی
در این رویکرد، قبل از نیروی انتظامی، سهلانگاری و عدم جدیت دولت در پالایش و نظارت بر فضای مجازی مورد انتقاد قرار گرفته است. اظهارات نماینده قم در مجلس در خصوص افسارگسیخته بودن فضای مجازی در رابطه با این رویکرد تحلیل میشود.[10] در طیف دیگر علیاکبر رائفی پور از کنشگران فرهنگی و سیاسی نیز در توئیت خود بر عدم نظارت اصولی بر شبکههای اجتماعی سخن گفته که باعث واکنش آذری جهرمی در این شبکه اجتماعی شد.[11]
3-3- فعالیت دشمن خارجی و مساعدت داخلی آنها
در برخی تحلیلهای دیگر، علت این حادثه در فعالیتهای دشمنان خارجی و کمک به اهداف آنها توسط برخی از عوامل داخلی عنوالن شد. در این میان، تحریک سلطنتطلبها به نفرتپراکنی علیه روحانیت و ترویج این تفکر توسط برخی از سلبریتیها قابلذکر است. روزنامه اعتماد با طرح این تحلیل، مسیر اعتراضات با المانهای خشونت را نگرانکننده عنوان میکند[12] و از سوی دیگر نیز یکی از همفکران ضارب، طی ویدئویی با تائید اقدام وحشیانه او مردم را به این کار تشویق میکند. در بخشی از فیلم، گوینده از ضارب بهخاطر قتل فجیع طلبه همدانی تشکر میکند و این اقدام را متأثر از دستور رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع میداند.
تحلیل
بدون شک مطالعه تبیینی این حادثه ـ به معنای تأمل در کشف علل وقوع آن ـ امری بسیار ضروری است؛ زیرا با شناخت این علتها میتوان از وقوع اتفاقات مشابه در آینده جلوگیری کرد. بهصورت کلی، علل وقوع هر ناهنجاری اجتماعی را میتوان به دو صورت لحاظ نمود؛ علل قریب و علل بعید.
علل قریب عواملی هستند که مستقیماً موجبات شکلگیری حوادث اجتماعی را فراهم میآورند؛ اما علل بعید ـ که درواقع خود علل این علل هستند ـ بهجهت عمقی که دارند در لایههای سطحی قابلمشاهده نیستند و تأمل در آنها نیازمند به نگاهی ژرفتر و عمیقتر به مسئله است؛ مثلاً در باب بیحجابی علل قریبی که موجب این نابهنجاری اجتماعی بهصورت گسترده شدهاند، موارد متعددی هستند نظیر تبدیل آن به نافرمانی مدنی، ضعف نیروی انتظامی، تحریک عوامل خارجی و… اما در نگاهی عمیقتر میتوان سؤال کرد: «به چه دلیل یا دلایلی برخی زنان با بیحجابی بهنظام دهنکجی میکنند؟»، «به چه دلیل نیروی انتظامی باید بخش قابلتوجهی از تلاش خود را به مقابله با این مسئله اختصاص دهد؟»، «به چه دلیل تحریکات دشمن خارجی و دعوت به بیعفتی توسط زنان و مردان با اقبال چشمگیر مواجه میشود؟» آنگاه اگر علت این علل را یافتیم به علت بعید این حادثه پی بردهایم و طبعاً میتوانیم مواجههای صحیح با این مسئله داشته باشیم. البته اگر علتهای بعید کشف نشوند و تلاش ما در مقابله با علتهای قریب متمرکز و منحصر شود، آنگاه ریشه را از بین نبردهایم و همچنان باید منتظر گسترش این نابهنجاری باشیم؛ زیرا علت ریشهای آن هنوز باقی است و توجهی به آن نشده است؛ برای مثال در مسئله بیعفتی یکی از علتهای بعید «سخت شدن شرایط ازدواج» است، این مسئله که از ناحیه نابسمانی اقتصادی، تورم، سختگیریهای خانوادهها و … تقویت میشود زنان و مردان را به بیعفتی تحریک میکند، آنگاه علل بعدی ظهور و بروز پیدا میکنند و بستر تقویت و رشد آنها فراهم میشود.
در مسئله «خشونت علیه روحانیت» نیز میتوان از این دودسته علت سخن گفته، آنها را از یکدیگر تفکیک کرد. به نظر میرسد عللی که توسط شخصیتهای سیاسی ذکر گردیدند بیشتر علل قریب این حادثه بودهاند و توجه تامی به علل بعید و ریشهای وجود نداشته است. در ادامه با تفکیک این دودسته علت، بحث را ادامه خواهیم داد.
4-1- علل قریب خشونت علیه روحانیت
بهصورت کلی میتوان این علل را ـ که کموبیش در بخش بازخوردها از زبان شخصیتهای مختلف شنیده شد ـ به سه مورد تفکیک کرد:
4-1-1- ضعف در شناسایی و اقدامات پیشگیرانه انتظامی و امنیتی
چنانچه در موضعگیری بسیاری از رجال سیاسی مشاهده شد، بدون شک در این واقعه خاص ضعف عملکرد نیروهای انتظامی مسئلهای مشهود است. استفاده مکرر قاتل ـ آنهم فردی شرور و لاابالی که سابقه خلافهای مکرر در کارنامه خود دارد ـ از سلاح گرم و انتشار متکبرانه تصاویر آنها در صفحهای با بیش از 40 هزار دنبالکننده، چگونه موردتوجه نیروی انتظامی و بهصورت خاص پلیس فتا قرار نگرفته است؟! هرچند نیروی انتظامی پسازاین واقعه با عملکردی هوشمندانه و قابلتقدیر قاتل را بهسرعت دستگیر میکند؛ اما در حوزه پیشگیری و جلوگیری از این حادثه توفیقی نداشته است
در اینجا باید به این نکته توجه کرد که این علت هرچند در این واقعه خاص قابلطرح است در بسیاری از وقایع دیگر از پرونده خشونت علیه روحانیت و بهصورت کلی رواج خشونت در جامعه نیز قابلطرح است. اصولاً صرفنظر از تلاشهای خوب و قابلتقدیر نیروی انتظامی، وقتی افراد میتوانند در متن جامعه بهسادگی چاقو و قمه در دست داشته باشند و در روز روشن به دیگران حمله کنند و آنها را مورد ضرب و شتم یا قتل قرار دهند ـ چه آن شخص روحانی باشد و یا نباشد ـ نشاندهنده ضعف نسبی عملکرد نیروهای انتظامی است.
4-1-2- نابسامانی در فضای مجازی
نظارت بر فضای مجازی امری ضروری است که متأسفانه در جامعه ما به بلوغ خود نرسیده است. این نظارت لزوماً به معنای فیلترینگ حداکثری و دعوت عملی مردم به استفاده از فیلترشکن و خوگرفتن با نوعی قانونشکنی نیست؛ بلکه به معنای سالمسازی فضای مجازی و ترویج سواد رسانه و فرهنگسازی برای استفاده سالم از این ظرفیت کارآمد در کنار فیلترینگی با مقبولیت اجتماعی است. مع الاسف، امروزه ما در فضای مجازی با تصویری مریض مواجهیم که در بسیاری از موارد تناسب کاملی با دنیای حقیقی ما ندارد.
بدون شک رسیدن به این نقطه مطلوب عزمی راسخ از ناحیه تمامی مسئولان ذیربط را میطلبد و درعینحال امری است که دفعتاً حاصل نشده، بلکه فرآیندی تدریجی است که نیازمند سیاستگذاریهای لازم و اجرای مطلوب است. در این میان، نزاعهای جناحی و ارتباط دادن این وضعیت نابسامان به جناحی خاص بیش از اینکه دلسوزی برای حل این معضلات به نظر آید نوعی فرافکنی و تسویهحساب سیاسی مینماید که تن رنجور و مریض دنیای مجازی را بیشتر بیمار میکند.
باید توجه نمود که این عامل هرچند در خصوص قتل طلبه همدانی حضوری پررنگ دارد؛ اما در مسئله خشونت علیه طلاب بهصورت عام حضور ندارد؛ زیرا در غالب موارد، دعوتی در فضای مجازی یا ترغیبی از ناحیه سلبریتیها و… وجود نداشته است و این اتفاقات مختص به همین واقعه اخیر هستند.
4-1-3- تحریکات دشمنان خارجی
بدون شک خشونت علیه روحانیت پدیدهای است که برای دشمنان نظام امری مطلوب است. آنها اگر علت محدثه این پدیده نباشند، ابایی از این ندارند که علت مبقیه آن باشند و بر این طبل محکم بکوبند و افراد را به این سمتوسو تحریک کنند. طراحیها و اظهارات دشمنان انقلاب طی سالهای گذشته نشان از عزم جدی آنان در حوزه جنگ نرم است. جنگی که با سلاح و به امید تصرف خاک نیست، بلکه درصدد ایجاد سازوکاری برای بر هم زدن شک و یقین جامعه و مردم بوده تا از آن در مقاطع مختلف بهرهبرداری کند. درعینحال، هرچند ثبوتاً این معضلات با ضریبهایی متفاوت مرتبط با دشمن هستند؛ اما بهراستی اثباتاً باید دانست که اگر دشمن در این حوزهها وارد نشود که دیگر دشمن نیست و تبدیل به دوستی قابلاحترام میشود؛ بنابراین باید ضمن توجه به توطئهها و طراحیهای صورت گرفته توسط اتاق فکرهای دشمن به سمت علتهای داخلی رفته و درصدد نفع نواقص درونی برای جلوگیری از نفوذ دشمن نیز باشیم.
4-2- علل بعید خشونت علیه روحانیت
چنانچه گذشت علل بعید هرچند بعید هستند؛ اما اهمیتی بیشتر داشته و بهمنزله ریشه میمانند. اگر آفت به ریشه درختی برسد و شاخهای بخشکد و میوهای کال بماند هرچند خشکی شاخه علت حال زار این میوه است؛ اما غفلت از آفت ریشه و ترمیم شاخه و سخن گفتن از آن بهتنهایی دردی را دوا نمیکند. باید با نگاهی عمیقتر زمین را شکافت و علت خشکیدن شاخه در لابهلای ریشه را یافت تا بتوان به حیات درخت امید بست و الا سرنوشت محتوم این درخت مرگ است هرچند شاخههایش هرروز هرس شوند.
به نظر میرسد دو علت بعید و ریشهای عمده در خصوص پرونده خشونت علیه روحانیت قابل طرح است؛ مقابله با اولی معنا ندارد، اما مقابله با دومی وظیفه حوزه علمیه است:
4-2-1- چالشهای کهنه با روحانیت
حوزه علمیه و روحانیت بدون شک از تأثیرگذارترین اصناف در تاریخ اسلام بوده است. نگاه اجتهادی به گنجینه معارف اهل بین عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، بهرهمندی از جایگاه خطیر مرجعیت، نفوذ در قلبهای مؤمنان، حضور در عرصههای مختلف زندگی آنان از ابتدای تولد تا واپسین لحظات حیات، بهرهمندی از حمایت مادی بیمنت متدینان و… ویژگیهایی است که به این صنف اختصاص دارد و موجب قدرت آن در غالب ادوار تاریخی بوده است. در زمانه معاصر ما انقلاب اسلامی ایران جلوه دیگری از این قدرت بینظیر بوده است که با محوریت روحانیت شکل میگیرد و به مصاف رژیمی قدرتمند میرود و با تکیه بر مقبولیت مردمی، اقتدار آن را درهم میشکند و به دگرگونی تمامعیاری میانجامد.
بههرحال، این جاذبه بالا به فراخور خود دافعه نیز خواهد داشت و افرادی را به دشمنی و مخالفت و خشونتی خواهد کشاند که ریشه در «چالشهای کهنه» دارند؛ زیرا در هر دورهای برخی تمایل به اباحهگری و خروج از قیدوبندهای شرعی دارند و این در حالی است که روحانیت از موضع مقتدرانه خود، همواره بر حفظ این مرزها و قیدوبندها تأکید کرده و از این طریق با عدهای دیگر فاصله قلبی پیدا کرده است.
همین علت بعید است که موجبات برخی علل قریب نظیر دعوت دشمنان خارجی به خشونت علیه آنان را فراهم میآورد. در زمانه ما به دلیل اقتضائات دنیای مدرن دشمنان میتوانند از این عامل ریشهای سوءاستفاده چشمگیری نمایند و با تحریک روزافزون خود بر شعلههای این خشونت بیفزایند و افراد همفکر و همصدای خود ولو کم را به یاری بطلبند.
4-2-2- چالشهای نوین با روحانیت
در آبان ماه سال 96 حضرت آیتالله شبیری زنجانی در اظهاراتی در خصوص وضعیت روحانیت و طلاب در سطح جامعه گفت:
نوع طلبهها محبوبیت سابق را ندارند. در گذشته این صنف محبوب و مورد احترام بود، اکنون ممکن است شخصی به خاطر رفتارش در جایی مورد احترام باشد اما این موضوع درباره نوع طلبهها نیست. الآن اگر اختلافی بین طلبه و غیر طلبه در جامعه رخ دهد، چرا خیلیها حداقل قسمتی از مشکل را از جانب طلبه میدانند؟ چون محبوبیت طلبهها کم شده است. اینها مصیبتهایی است که اگرچه سخت است اما باید قبول کرد.
این اظهارات کافی بود تا موضوع منزلت اجتماعی روحانیت توسط چندین مرکز رسانهای و پژوهشی حوزوی پیگیری شود که نتیجه اکثر خروجیها رضایتبخش نبود. برخی تلاش دارند این موقعیت جدید را به چالشهای کهنه نسبت دهند و مسئلهای قلمداد کنند که در تمام تاریخ به موازات اقبال به صنف روحانیت وجود داشته است. در همین راستا عضو جامعه مبلغان میگوید:
من معتقد هستم که خشونت علیه روحانیون افزایش نیافته است و فقط درگذشته امکان رسانهای کردن آن وجود نداشت اما امروزه، چون این امکان میسر است اگر در گوشهای از کشور خشونتی رخ دهد همه از آن اطلاع پیدا میکنند.[13]
به نظر میرسد هرچند فضای رسانهای دنیای امروز در اطلاعرسانی این خشونتها بسیار فعال و غیرقابلمقایسه با گذشته است؛ اما درعینحال پدیده خشونت علیه صنف روحانیت در جامعه امروز ماهیتی نوین یافته است. این ادعا با تبیین علل این چالش نوین نمایان خواهند شد. بههرروی در ادامه این علل را در قالب 4 فاکتور متمایز از نظر میگذرانیم.
الف. هویت جدید سیاسی روحانیون
در طول تاریخ شیعه در هیچ مقطعی روحانیون بهصورت مستقیم و در سطح گسترده کنونی عهدهدار مناصب سیاسی نبودهاند. این حقیقتی غیرقابلانکار است که انقلاب اسلامی هویت روحانیت را در نگاه مردم نسبت به قبل آن متفاوت ساخته است. اگر روحانیون تا قبل از این صرفاً در جایگاه یک سخنران، پژوهشگر و یا شخصیت معنوی بوده زین پس به اقتضای اسلام سیاسی عهدهداران مدیریت سیاسی جامعه محسوب میشوند و هویت آنها از «پدری معنوی» به «قیمی سیاسی» تغییر یافته است.
حضور کمّی روحانیون در پستهای سیاسی نسبت به اول انقلاب کاهش معناداری داشته است. محض نمونه مجلس اول شورای اسلامی از مجموع 327 نماینده 164 کرسی را به روحانیون اختصاص داده است؛ اما در مجلس کنونی از مجموع 290 نماینده تنها 16 روحانی حضور دارند.[14] بدین ترتیب حضور روحانیون در مجلس در ابتدای انقلاب اسلامی بیش از ده برابر حضور امروزی آنان است و این مسئله بهخودیخود میتواند از طرفی ریشه در کاهش محبوبیت روحانیت و از طرف دیگر ریشه در کاهش تمایل روحانیت به مشارکت در این پست سیاسی داشته باشد؛ اما با وجود این کاهش کمّی روشن، نمیتوان انکار کرد که در ساختار حکومت ایران اسلامی کلیدیترین پستهای سیاسی در دست روحانیون است. صرفنظر از شخص ولیفقیه، رئیس قوه قضائیه، وزیر اطلاعات، خبرگان رهبری، شش فقیه شورای نگهبان، ائمه جمعه و… ـ که قانوناً و دائماً از روحانیون هستند ـ پستهای کلیدی مهمی مثل ریاست جمهوری و رئیس مجمع مصلحت تشخیص نظام و… نیز دائماً یا غالباً در دست روحانیون بوده است. این حضور کیفی چشمگیر در پستهای سیاسی، به هویت روحانیت رنگی متفاوت نسبت به سایر اعصار جامعه شیعی زده است؛ بهگونهای که میتوان یکی از سویههای انقلاب اسلامی و دگرگونیهایی که در آن رخ داد را «انقلاب در هویت روحانیت» برشمرد.
این نوشتار درصدد بررسی مسئله جدایی، ارتباط و یا عینیت دین و سیاست نیست؛ بلکه بر این نکته تأکید دارد که از منظری پدیدارشناسانه، وقتی صنفی معنوی به صنفی سیاسی تبدیل میشود بهصورت طبیعی میزان محبوبیت و مقبولیت آن کاهش خواهد یافت. به دیگر سخن، حتی اگر سیاست عین دیانت باشد و روحانیون در انقلاب اسلامی تنها فرصتی یافته باشند که آنچه را بالقوه شایستهاش بودهاند به فعلیت برسانند و درعینحال، حتی اگر به شایستگی از عهده این هویت جدید برآیند و امر سیاسی را جامع و کامل مدیریت کنند، بازهم این تبدیل موقعیت صنفی، در میزان محبوبیت آنان مؤثر خواهد افتاد. جایگاه سیاسی و بهرهمندی از قدرت سیاسی فی حد نفسه مخالفآفرین است و بسیاری از موافقان و یا بیطرفان را به عناصری مخالف و در برخی موارد به کورههایی از نفرت مبدل میسازد. ناگفته پیداست که اگر مدیریت سیاسی به گونه مطلوب اعمال شود میتواند عناصری مخالف یا بیطرف را به عناصری موافق و دارای گرایش قلبی و عاطفی تبدیل کند و دقیقاً در این نقطه است که بررسی کارنامه سیاسی صنف روحانیت در جایگاهی سیاسی بهصورت خاص و کارنامه سیاسی کلیت نظامی که آنان در آن حضور دارند بهصورت عام ضرورت مییابد.
ب. تقویت مطالبه عدالت اجتماعی و وضعیت نامطلوب آن
با تشکیل حکومت اسلامی و طرح آرمان عدالت اجتماعی در لایههای مختلف جامعه، «مطالبه عدالت» از ناحیه تودههای مردمی حساسیتی ویژه و مطلوبیتی بیشتر پیدا میکند. مردم از حاکمان بیدین که لباس دین بر تن نداشته، ادعای عملی کردن دین را ندارند به یک میزان عدالت مطالبه میکنند و از حاکمانی که در لباس دین هستند و ادعای عمل به دیندارند به میزان بیشتری مطالبه عدالت مینمایند؛ زیرا آنها درکی از عدالت ندارند و ایبسا با هویت خود جریان ظلم را فریاد میزنند؛ اما دسته دوم عدالت را میفهمند و مدعی محقق ساختن آن به احسن وجه هستند.
بهموازات گسترش مطالبه عدالت، بیعدالتی موجب تنش در نسبت مردم و روحانیت میشود. محض نمونه اختلاس در حکومتی سکولار تاحدی نفرتپراکنی میکند و همین امر در حکومتی دینی که نقشآفرینان اصلی آن روحانی هستند حدی فراختر از نفرتپراکنی را میآفریند. با توجه به این، وقتی به وضعیت نامطلوب عدالت اجتماعی در جامعه کنونی مینگریم آنگاه افزایش نفرت علیه صنف روحانیت امری بدیهی مینماید. امروزه در هر ظلمی که میشود، بانکی که ورشکست شده و مشتریانش متضرر و ایبسا خانهخراب میشوند، کارخانهای که تعطیل شده و کارگرانش بیکار میشوند و سایر مسائل دیگر که در ویترین شیشهای فضای مجازی بین مردم کوچه و بازار دستبهدست میشود، روحانیون سهمی از تنشهای ذهنی را به دست میآورند؛ زیرا از طرفی آنها بخشی از هویتشان با سیاست گره خورده و از سویی بیعدالتی از سوی آنها طعمی تلختر و زهری سوزندهتر دارد.
این جملات هرگز درصدد سیاهنمایی و طرح این ادعای غیرعادلانه که جمهوری اسلامی نقشی در شکلگیری عدالت اجتماعی نداشته است نیست؛ بلکه درصدد تبیین اثرگذاری این بیعدالتیها ـ که در وجود آنها تردیدی نیست ـ در شبکه نظام اسلامی بر نفرتپراکنی علیه روحانیت است و روشن است که بررسی عالمانه از میزان توفیق نظام در تحقق عدالت اجتماعی تلاشی مستقل میطلبد.
ج. فاصله برخی از مطالبات
روحانیون در تاریخ شیعه مانند پدر معنوی و حامی دلسوز مردم بودهاند و فریاد دادخواهی آنها همواره بر گوش ظالمان ستمگر زمانه خود بلند بوده است. این خصوصیت صنف روحانیت را با اقبال مردمی مواجه میکرده است و قلبها را بیشازپیش به سمت آنان متمایل میساخته است و دقیقاً به همین دلیل بود که مردم گرد بنیانگذار انقلاب اسلامی حلقه زدند و نظام ستمشاهی را محو کردند. این نسبت گرچه طی سالهای گذشته و با تلاشهایی ازجمله حضور طلاب در مناطق سیلزده در حال تغییر است؛ اما در سایر مطالبات روحانیون حضور چشمگیر ندارند. ملاحظاتی نظیر حفظ اصل نظام، جلوگیری از سوءاستفاده اپوزیسیون، حفظ امنیت ملی و سیاسی و… موجب میشود که طلاب و روحانیون حضور جدی در حمایتها از برخی از این دست اعتراضات به حق نداشته باشند و از سویی، فاصله گرفتن برخی تریبونهای نماز جمعه از این مطالبات بر تشدید تنشهای بین روحانیت و آسیب دیدگاه میافزاید.
د. اولویتهای نامطلوب روحانیت
واجبات و محرمات شرعی حیثیتی تشکیکی داشته و مانند طیف نور شدت و ضعف دارند؛ برای مثال محرماتی که جنبه اجتماعی دارند و حقالناس هستند نسبت به محرماتی که صرفاً مسئلهای فردی هستند و حقالله محسوب میشوند تقدم دارند[15] و حرمت آنها با حرمت اینها قابلمقایسه نیست. بهصورت خاص در روایات ما دروغ از هر گناهی بزرگتر محسوب شده است؛ زیرا این گناه زمینهساز مفاسد فراوان برای فرد و جامعه خواهد شد تا جایی که فردی به پیامبر (صلی اله علیه و آله) عرض کرد: من اهل زنا، شرب خمر، دزدی و دروغ هستم، ابتدا کدام را ترک کنم؟ پیامبر فرمود: «دروغ را رها کن!»[16] چنانچه امام صادق (علیهالسلام) نیز امکان دروغگویی مؤمن را منتفی دانستند؛ درحالیکه عمل منافی عفت را از او ممکن شمردند![17] حال آیا حوزه نسبت به رواج دروغ در جامعه حساسیت بیشتری دارد یا رواج بیحجابی و قمار و مشروبات الکلی و…؟
بههرروی، رنگ و بوی ارشادها، تبلیغها، تجمعات و در یککلام اقدامات روحانیون گاهی با اصل «ملاحظه اولویتها» تناسب چندانی ندارد؛ زیرا سهم بیشتری را به محرمات و واجبات ضعیفتر اختصاص میدهند و از قویترها یا غافلاند و با بهسرعت از کنار آنها عبور میکنند. محض نمونه در خرداد 96 دو حادثه عجیب در قم اتفاق افتاد؛ ابتدا دستفروشی در درگیری با مأمور شهرداری کشته شد[18] و پسازآن، پیمانکاری که مطالبات معوقه خود را از شهرداری طلب کرده بود و به آنها دست نیافته بود در مقابل شهرداری اقدام به خودسوزی کرد و با 95 درصد سوختگی پس از بستری در بیمارستان جان باخت.[19] در این میان ـ صرفنظر از قضاوت در خصوص علت تحقق این دو واقعه و مقصر اصلی در این دو حادثه ـ حوزه علمیه هیچ عکسالعمل رسمی و روشنی در قبال این دو واقعه نداشت! درحالیکه توقع میرفت حوزه بهعنوان مدعیالعموم ورود پیدا کند و با جدیت تمام علل این حوادث را که در بیخ گوش او رخداده بود دنبال نماید. مردم چنین توقعی از حوزه دارند؛ زیرا از همین حوزه آموختهاند که امام علی (علیهالسلام) در قبال سرقت جواهرات از زن مسلمان و یهودی بیتفاوت نبود و فرمود:
اگر مرد مسلمانی پسازاین رسوایی از اندوه بمیرد، نهتنها نباید ملامتش کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است.[20]
تجمعات حوزوی با موضوعاتی نظیر محکوم کردن قتل عالم شیعی در عربستان، دفاع از مردم یمن، دفاع از حجاب و عفاف، محکوم نمودن وارد شدن نام سپاه پاسداران در لیست تروریستها و … هرچند تجمعاتی مهم و قابلتقدیر هستند؛ اما شنیدن خبر آنها توسط مردم کوچه و بازار آزاردهنده شده است؛ زیرا اعتقاد آنها بر سیاسی شدن این صنف را محکمتر میکند و این سؤال بهحق را در ذهن آنها ایجاد میکند که چرا حوزه در باب ظلمهای فاحشی که امروز در جامعه خودمان رواج دارد تجمع و بیانیهای ندارد؟ چرا حوزه مشکلات مردم نزدیک خود را نمیبیند و به دنبال اصلاح جوامع بیرونی و مردمان دور است؟ چرا حوزه موی سر بیرون افتاده دختران را میبیند، اما آمار عجیب تعداد بیکاران در کشور را نمیبیند؟ چرا حضور زنان در ورزشگاه مسئله حوزه است و بزرگان حوزه شکایت به مسئولین میبرند، اما آمار تأسفبار ترویج مواد مخدر در جامعه را نمیبیند؟ چرا حوزه از اجرای کنسرت در شهرهای مذهبی متأسف است؛ اما در قبال مسئله حاشیهنشینی و محیطزیست اعتراض آشکاری ندارد؟ چگونه است که مرجع تقلیدی بهخاطر تعطیل نشدن روز شهادت امام هفتم (علیهالسلام)، حکومت را گمراه میخواند و مردم را به عدم پرداخت مالیات به آن ترغیب میکند؛[21] اما موضعی با همین شدت و حدت در مورد تورم و فقر روزافزون مردم اتخاذ نمیکند؟ آیا حوزه از دنیای اطراف خود خبر ندارد؟!
ناگفته نماند که در این میان موضعگیریهای دلسوزانه و متعهدانه حوزه در این مطالبات اصیل ـ نظیر تورم و اعتیاد و طلاق و… ـ نیز کمتر مخابره میشود و مردم ازاینجهت کمتر در جریان قرار میگیرند؛ اما بههرروی آنچه در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته است این است که جامعه حوزویان اولویتها را گم کرده است و مسائلی که در صدر اهمیت هستند توسط آنها مورد غفلت واقعشده است و بیشتر به معضلاتی میپردازند که بهگونهای هویتی سیاسی پیدا کرده و با نظام اسلامی گره خوردهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری
پدیده خشونت علیه روحانیت بهعنوان حاشیهای در کنار محبت و ارادتی که مردم به این صنف داشتهاند در طی سالهای گذشته رشد یافته که آخرین دستاورد تلخ این پدیده شوم قتل مظلومانه طلبه همدانی بوده است. شدتگیری این پدیده نه به دلیل مخابره پربسامد آن در فضای مجازی و یا حتی کثرت کمی طیف مختلف انواع خشونت علیه روحانیون، بلکه به دلیل علل فراوان این پدیده است که در این عصر با آن مواجه هستیم؛ عللی که بهصورت خاص تا قبل از انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی فیالجمله وجود خارجی نداشتهاند.
راهکار مشخص برای مقابله با پدیده خشونت، مقابله با تنشهای نوین است. پیداست که صنف روحانیت نمیتواند صلح کل باشد و طبعاً به دلیل عامل اول (چالش کهنه) همواره مخالفانی کینهتوز خواهد داشت؛ اما در این میان، میتوان با تجدیدنظر در فاکتورهای چهارگانهای که گذشت سطح قابلتوجهی از افرادی که بیجهت در وادی چالش نوین افتادهاند را از این وادی بیرون کشید، بنابراین لازم است:
اولاً در تقویت و بازگرداندن «هویت معنوی» روحانیت تلاش شود تا این وجه مشترک همه گفتمانها و انسانها بهعنوان عنصری تلطیفکننده، از اضافه شدن افراد خاکستری به طیف مخالف جلوگیری کند.
ثانیاً حوزه علمیه برای تحقق «عدالت اجتماعی» نهایت جهد خود را به کار بندد. عنصری که در بیانیه گام دوم نیز مورد مطالبه جدی رهبری انقلاب بوده و در سابقه تاریخی روحانیت و رخدادهایی همچون تحریم تنباکو نیز بهعنوان کارنامهای درخشان ثبت شده است.
ثالثاً روحانیت، امامتِ «مطالبات بهحق مردمی» را بر عهده گیرد. مطالباتی که امروزه یکی از گسلهای اجتماعی و ظرفیت برای گروههای معاند شده است. این امر نیاز به ترسیم یک سازوکار منسجم و مردمی و از سویی تعریف بهصورت انتقاد از درون دارد.
و رابعاً با «محافظت از اولویتها» تلاش خود را برای احیای امور اهم به کار بندد. اموری که توسط مردم و رسانهها رصد و مورد قضاوت مردم و تاریخ خواهد بود. حضور جهادی روحانیون در میان سیلزدگان و تلاش خالصانه آنان، آنچنان قلبهای مردم متألم را تحت تأثیر قرارداد و در برخی موارد چالش و نفرت را جایگزین محبت ساخت که میتوان بر پایه آن به این نگاه آرمانی امید بست که اگر تلاش کنیم میتوانیم این سهم نامبارک از چالش نوین را تبدیل به مهر و محبت نماییم که خداوند وعده داده است:
بهدرستی که کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بهزودی [خدای] رحمان برای آنان [در دلها] محبتی قرار خواهد داد.[22]
منابع
- آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دار الکتاب الاسلامی، 1410.
- انتقاد تازه اصولگرایان به دولت– ir/analysis/5221947
- انتقاد شدید ذالنور از فعالیت فضای مجازی– https://www.khabaronline.ir
- خشونت علیه روحانیون افزایشیافته؟»– https://fa.shafaqna.com/news/627251/
- سیر تا پیاز ماجرای قتل طلبه همدانی– https://fararu.com/fa/news/397600
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، 1389.
- نگاهی به برخی سوءقصدها به طلاب و روحانیون در سالهای اخیر– https://www.yjc.ir/fa/news/6914565
- نگاهی به حضور روحانیون از مجلس اول تا دهم–https://sedayiran.com/fa/news/108938/
- نهجالبلاغه، خطبه 27.
- واکاوی قتل طلبه همدانی– https://www.irna.ir/news/83297787
- واکنش رهبر انقلاب به قتل روحانی همدانی– https://www.rokna.net
- واکنش علی مطهری به قتل طلبه همدانی– https://www.alef.ir/news/3980209083
[1]. دانشآموخته دکترای فلسفه اسلامی و استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم.
[2]. باشگاه خبرنگاران، اردیبهشت 98، نگاهی به برخی سوءقصدها به طلاب و روحانیون در سالهای اخیر (کد مطلب: ۶۹۱۴۵۶۵)
[3]. قتل چهارم اندکی بعد از نگارش این یادداشت در کازرون رخ داد. حجتالاسلام محمد خرسند، امام جمعه کازرون، در سحرگاه 8 خرداد 98، پس از آئین احیای شب بیست و سوم ماه رمضان، در مقابل چشمان خانواده خود با ضربه چاقوی فردی چهلساله به قتل رسید. هرچند قاتل متواری شد؛ اما بهسرعت از طریق نیروی انتظامی شناسایی و دستگیر گردید. تمرکز روی این رخداد نیازمند به مجالی دیگر است؛ اما بهصورت عمده میتوان تحلیل کلی که در انتهای این یادداشت خواهد آمد را نسبت به این واقعه تلخ نیز تعمیم داد. امید است با تلاش در رفع علل وقوع این حوادث، پس از این شاهد وقایع مشابه نباشیم.
[4]. همان، بدون تعارف با خانواده طلبه شهید همدانی.
[5]. همان.
[6]. رکنا، اردیبهشت 98، واکنش رهبر انقلاب به قتل روحانی همدانی.
[7]. ایرنا، اردیبهشت 98، واکاوی قتل طلبه همدانی.
[8]. فرارو، اردیبهشت 98، سیر تا پیاز ماجرای قتل طلبه همدانی.
[9]. الف. اردیبهشت 98، واکنش علی مطهری به قتل طلبه همدانی.
.[10] خبر آنلاین، اردیبهشت 98، انتقاد شدید ذالنور از فعالیت فضای مجازی.
[11]. آخرین خبر، اردیبهشت 98، انتقاد تازه اصولگرایان به دولت.
[12]. ایرنا، اردیبهشت 98، واکاوی قتل طلبه همدانی.
[13]. شفقتنا، شهریور 97، «خشونت علیه روحانیون افزایشیافته؟»
[14]. صدای ایران، اردیبهشت 95، نگاهی به حضور روحانیون از مجلس اول تا دهم.
[15]. این تقدم صریحاً در کلام امام علی علیهالسلام نیز بیان شده است. «جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مُقَدَّمَةً لِحُقوقِهِ.» (آمدی، غرر الحکم، ص 340.)
[16]. محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 64.
[17]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 172.
[18]. رکنا، مرداد 96، مرگ دلخراش مرد دستفروش در درگیری با مأموران شهرداری قم.
[19]. ایسنا، مرداد 96، علت حادثه خودسوزی پیمانکار در قم چه بود؟
[20]. نهجالبلاغه، خطبه 27.
[21]. خبرگزاری مهر، فروردین 97، آیا تعطیل نکردن روز شهادت ائمه (ع) هتک حرمت آنهاست؟
[22]. سوره مریم، آیه 96.