تحلیل دو متن پس از منازعه بر سر سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی:
از نقشآفرینی مدنی مرجعیت تا دوگانهسازی مرجع-ولیفقیه[1]
حسن اجرایی
درآمد
پس از سفر محمدباقر قالیباف، ریاست مجلس شورای اسلامی به شهر قم در ۲۹ مهر ۱۴۰۰ و دیدار با مراجع تقلید و علما و بزرگان حوزه علمیه قم، انتشار سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی از سوی سایت رسمی دفتر وی، موافقتها و مخالفتهایی برانگیخت و از جمله، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۲ آبان، در نقد و تخطئه سخنان این مرجع تقلید، متنی در کانال شخصی خود در پیامرسان ایتا منتشر کرد که دو روز بعد در سایت رجانیوز انتشار یافت و بسیاری از نهادهای حوزوی، بزرگان حوزه و چهرههای غیرحوزوی را به واکنش واداشت و با دستور دادستان کل کشور و رئیس دادگاه ویژه روحانیت در ۸ آبان همراه شد که ماجرای رخداده را هتک حرمت مرجعیت شیعه خواند، گرچه در پیامی که در شامگاه ۹ آبان از سوی دفتر آیتالله العظمی صافی گلپایگانی انتشار یافت، تصریح شد که «وی از هیچ فرد، نهاد و جریانی، گله و شکایتی ندارد.»
لازم به ذکر است که مهدی جمشیدی بعد از ظهر ۹ آبان با انتشار متنی در کانال شخصی خود در پیامرسان ایتا نوشته خود را ملاحظهای انتقادی دانست که به تندی و گزندگی سوق یافته و از «آن فقیه بزرگوار» خواست که «این جسارت جوانانه» را ببخشد.
این نوشته بیآنکه در پی شرح و توضیح ماجراهای رخداده، و بیانیهها و سخنان طرحشده حول آن باشد، به تحلیل دو متن خواهد پرداخت؛ در ابتدا به پیشزمینههای احتمالی و رویدادهای مشابه آن اشاره میکند و پس از آن، با بررسی یکایک گزارههای دو متن: اولی سخنان منتشر شده آیتالله العظمی صافی گلپایگانی در سایت وی، و دومی نقد منتشر شده از سوی مهدی جمشیدی، تحلیلی از جایگاه منازعه مذکور ارائه میکند و روشن میسازد که این رویداد تا چه اندازه ریشهدار و عمیق است، متکی بر چه شکافهایی در حوزههای علمیه شکل گرفته است، و در تداوم کدام درگیریهای نظری و عملی ایجاد شده است.
نقشآفرینیهای سیاسی؛ از دیدارها با مسئولان تا آبان ۱۳۹۸
اولین بار نیست که آیتالله العظمی لطفالله صافی گلپایگانی در دیدار مسئولان با وی، از لزوم رابطه با کشورها با حفظ عزت کشور سخن گفته است. وی در ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، در دیدار با وزیر صنعت، معدن و تجارت وقت، گفته بود: «سیاست نظام جمهوری اسلامی ایران، باید ارتباط با جهان بهخصوص کشورهای منطقه با حفظ عزّت و مصالح نظام باشد و امثال این سفرها ادامه پیدا کند تا با تدبیر و عقلانیت بتوانیم به نفع عزّت و پیشرفت اسلام و مردم عزیزمان گام برداریم.» وی همچنین در جریان دیدار محمد نهاوندیان، معاون ریاست جمهوری وقت در ۷ شهریور ۱۳۹۸، در همین رابطه تصریح کرده بود: «رابطه با کشورهای دیگر با حفظ عزّت و شرافت کشور و نظام اسلامی بسیار اهمیت دارد؛ بهخصوص با کشورهای منطقه و جهان اسلام که ارتباط با آنها لازم و ضروری است.»
از سوی دیگر، وی گرچه از مراجع سنتی قلمداد میشود و گمان میرود که چندان توجه و دغدغهای درباره مسائلی جز امور مذهبی و دینی مردم ندارد، اما دغدغههای خود درباره معیشت مردم را در موارد مختلف عیان ساخته است؛ از جمله در جریان افزایش قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸ که وی از معدود مراجع و علمای حوزه بود که با انتشار بیانیهای، با اشاره به تصمیم سران قوا، از مجلس شورای اسلامی خواست طرح مذکور را لغو کند: «متأسفانه در حالی که گرانی، تورم و بیکاری بسیاری از اقشار مملکت را در وضعیت سخت و ناراحت کنندهای قرار داده، طرحی در شب میلاد رسول رحمت(ص) توسط سران قوا تصویب شد که موجب تأسف و نگرانی شدید است. از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی میخواهیم که لغو این طرح را اعلام کنند و برای رفع مشکلات مردم، با مشورت بزرگان و اساتید علم اقتصاد اقدام فوری نمایند.»
سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی: برقراری روابط با حفظ عزت و اقتدار
توجه به سخنان آیتالله صافی گلپایگانی روشن میسازد که این متن در مجموع ۱۴ گزاره و ۵ مضمون اصلی دارد. این مضامین، بهترتیب دربرگیری تعداد گزارهها (یا در صورت برابری تعداد گزارهها، تعداد کلمات)، عبارتند از:
۱. لزوم برقراری روابط با حفظ عزت و اقتدار: «توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم»، «اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست»، «و به ضرر مردم عزیزمان است»، «شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید»، و «امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد.»
۲. گرانی و مشکلات مردم: «گرانی برای مردم طاقتفرسا شده و تحمل آن برای مردم عزیزمان بسیار سخت و مشکل شده است»، «بنده بسیار نگران وضعیت اقتصادی و مشکلات مردم هستم»، و «مردم نجیب و شریف کشور ما مستحقّ این وضعیت نیستند.»
۳. لزوم توجه به رضایت خداوند و مردم: «توجه داشته باشید که همه کارها باید برای جلب رضایت خداوند متعال و خشنودی مردم باشد» و «اگر نیت انسان در کارهایش خدایی باشد، خداوند متعال هم کمک و یاری خواهد کرد.»
۴. امیدواری برای حل مشکلات و خوشحال کردن مردم: «[امیدوارم] شما و همکارانتان و کسانی که دوست دارند به مردم خدمت کنند و ناراحتی و غصه مردم را برطرف نمایند، بر مشکلات فائق آیند و مردم را خوشحال نمایند.»
۵. امیدواری برای تداوم توجه امام زمان به مردم: «امیدوارم عنایات و توجهات حضرت ولی عصر(عج) بر این مملکت و مردم شریف ما مستدام باشد.»
چنانکه پیدا است، بیشترین جملات و گزارههای متن مذکور، در راستای لزوم برقراری رابطه با تمام کشورهای جهان همراه با عزت و اقتدار است و آنچه در مضامین دیگر بیان شده، یا دلایل این الزام است و یا مواردی در راستای آن. اصلیترین دلیل ذکر شده برای این الزام هم -چنانکه پیدا است- لزوم حل مشکلات معیشتی مردم است.
نوشته مهدی جمشیدی: تخطئه نقشآفرینی مدنی مرجعیت
تحلیل متن مهدی جمشیدی روشن میسازد که وی با بیان ۳۱ گزاره، نوشته خود را سامان داده است که اولین گزاره آن عنوان «هشت سال عبرت کافی نیست؟!»، و دومی، بیان نقلقولی از آیتالله العظمی صافی است: «یکی از بزرگان حوزوی گفتهاند: گرانی برای مردم طاقتفرسا شده و اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم، به ضرر مردم است.» نویسنده سپس بیآنکه به راهحل طرحشده از سوی شخص مورد انتقاد خود اشاره کند، با نادیده گرفتن تأکید وی بر «حفظ منافع کشور» و لزوم حفظ عزت، نقدها و نظرات خود را طرح کرده است.
در ادامه مضامین اصلی نوشته مهدی جمشیدی بیان میشود و محتوای ذکر شده در هر مورد نیز در ادامه خواهد آمد. تذکر این نکته لازم است که ترتیب ذکر گزارهها بر اساس متن نیست و ممکن است گزارهای مربوط به انتهای متن اصلی، در اینجا مقدم شود؛ چنانکه این روند درباره سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی نیز انجام شده است. این مضامین در ۶ موضوع اصلی، بهترتیب دربرگیری تعداد گزارهها (یا در صورت برابری تعداد گزارهها، تعداد کلمات)، عبارتند از:
۱. ترجیح حقیقت بر نظر بزرگان: «محقّقِ طالبِ نفسالامر، در این اندیشه نیست که سخن و داوریاش با چه کسی اصطکاک مییابد و منزلت و اعتبار چه جریانی را میخراشد، بلکه دل و جان در گرو حقیقت دارد و آن را محافظهکارانه در پای بزرگان قربانی نمیکند»، «چون در عمل مشخص شد که این تحلیل سراپا غلط است، مهم نیست که چه کسی به آن معتقد است»، «آنان که محقق هستند نباید اشخاصِ هر چند بزرگ را بر حقیقت ترجیح دهند»، «باب نقادی به دو صورت بسته میشود: یکی با استبداد آشکار و دیگری با قدیسسازی از اشخاص»، «دوران قرون وسطی و کلیسای کاتولیک و سلطنت پاپها گذشته و نمیتوان نفهمید و نگفت و نخواست»، «بعضی دوستان هر گاه ناخشنود میشوند، پای ادب و ادبیات و اخلاق را به میان میکشند و در قالب تذکر اخلاقی نسبت ناروا میدهند»، «همین که کسانی نسبت به خطای ویرانگر یک بزرگ حوزوی حساس نیستند و برآشفته نمیشوند، اما این قبیل یادداشتهای انتقادی را برنمیتابند و وظیفۀ شرعی خویش میدانند که بیدرنگ، موضعگیری منفی کنند و بر کرسی موعظه بنشینند یا جوسازی کنند، نشان میدهد که پای سوگیری سیاسی در میان است»، «اگر برای اثبات سخنم به آیتالله خامنهای استناد کنم و نظر ایشان را بهعنوان ولیفقیه به میان آورم، متهم به دخالت دادن اقتدار سیاسی در بحث و مواجهۀ متعبدانه و متعصبانه با ایشان میشوم، و اگر به واقعیتهای عقلی یا تجربی استناد کنم و مجتهدانه و محققانه نظرورزی نمایم، متهم به خودمحوری و خویشمرکزبینی میشوم»
۲. تأثیرپذیری مراجع از مهندسان مواضع، از آیتالله بروجردی تا شریعتمداری و منتظری: «استاد مطهری بسیار نسبت به بیوت علما حساس بود»، «ایشان زمانی به حاج احمدآقا گفته بود مراقب باشید بیت آقای خمینی مانند بیت آقای بروجردی نشود»، «اغلب اینگونه است که مراجع بهدلیل ارتباطات محدود و محیط بستهای که در آن هستند، با واسطه با واقعیت تماس دارند و این واسطهها همان اعضای دفتر هستند»، «در واقع، اعضای دفتر، مهندسان مواضع و طراحان ذهن این بزرگان هستند»، «این وضع، خاص آیتالله بروجرودی نبود، بلکه آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری نیز دچار این آسیب بودند. برخی دیگر نیز چنین هستند که لازم به نامبردن نیست.»
۳. تحلیل سراپا غلط مرجع: گرهزدن مشکلات مردم، نه به داخل، بلکه به خارج: «عبارت ایشان دلالت بر همان معنایی دارد که رهبر انقلاب در بیانیۀ گام دوّم انقلاب از آن با تعبیر تحلیلِ سراپا غلط یاد کرده است؛ اینکه مشکلات معیشتیِ مردم را نه به اراده و توانمندی مسئولان و ظرفیتهای وطنی و بومی، بلکه به مناسبات خارجی متصل کنیم و در پی اقتصاد برونزا باشیم»، «مشکل این بوده که حسن روحانی، تنبلی و ناکارآمدی و بیکفایتی خویش را بر ایران تحمیل کرد و سرمایههای ملی را به باد داد و آتش فساد دولتی را شعلهور ساخت، اما افسوس که این بزرگ حوزوی، چنین برداشتی ندارد و همچنان چشم به بیرون دارد»، «مسئله را به حاشیه نرانیم: نه این که انقلاب با بسیاری از کشورها قهر است صحیح است، و نه این که راهحل مشکلات معیشتی مردم ارتباطات خارجی و اقتصاد برونزا است؛ هر دو پیشفرض ایشان ناصواب هستند و این ناصواب بودن، متّکی به هشت سال تجربۀ عینی است: هشت سال خسارتِ محض و هشت سال عبرت»، «کافی نیست؟! میخواهید بهعنوان یکی از بزرگان حوزه دوباره مردم را سرگردان مذاکره و برجام و غرب و تعلیق و شرطیشدن اقتصاد و… کنید؟!»
۴. سخن ناصواب مرجع؛ هم تقلید و هم تأخیر: «جالب است که این حرف را حسن روحانی هشت سال پیش مطرح کرد و بهواسطۀ آن عوام ظاهربین و بیتحلیل و سطحینگر را فریفت و از آنها رأی گرفت»، «اینکه بعد از هشت سال سرافکندگیِ ملّی و فقر عمومی که حسن روحانی با فریبکاری رسانهای و خطابههای دروغین بر مردم تحمیل کرد بدانیم که بیراهۀ مذاکره به مقصد نمیرسد، حتی محتاج بصیرت نیز نیست، اما امروز پس از هشت سال، همین سخن ناصواب را از زبان یکی از بزرگان حوزوی میشنویم»، «هم تقلید سیاسی ایشان از نیروهای سکولار بسیار مذموم است، هم تأخیر سیاسی ایشان در تکرار این تحلیل سراپا غلط»، «نمیدانم تقلید ایشان را مذمت کنم یا تأخیرشان را.»
۵. غلط بودن تحلیل مرجع در عمل ثابت شد: «البته غلط بودن این تحلیل در عمل ثابت شد و هشت سال مذاکره و بازی با سند ننگین برجام هیچ حاصلی برای سفرۀ مردم نداشت»، «چنانکه امروز مردم کوچه و بازار هم از غرب ناامیدند و میدانند مشکل اصلی، کفایت حاکمان بوده است، نه سیاستهای کلّی نظام در زمینۀ مناسبات خارجی.»
۶. اثبات نادرستی گزاره با توجه به حامیان آن: «صدق گفتۀ ایشان از حامیان سخنشان پیدا است: علی مطهری و مهدی نصیری و فرید مدرسی و ….»، «ورشکستگان سیاسی در کمین نشسته بودند که لقمهای را از دهان ایشان بربایند و بر آن موجسواری رسانهای کنند. و چنین نیز شد.»
نتیجه: برجستهسازی دوگانه مرجع-ولیفقیه
بر این اساس، فربهترین بخش نوشته مهدی جمشیدی، نه در نقد و حتی تخطئه سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، بلکه در نقد جایگاه مدنی و اجتماعی مرجعیت بهطور عام و نیز در نقد ویژهبودگی آن است. وی این بخش از متن خود را در انتهای نوشته قرار داده و احتمالاً هدف از بیان آن، در امان ماندن از سیل سرزنشها بوده است، اما فارغ از توجه به انگیزههای نویسنده، از خلال این بخش، دیدگاه نویسنده درباره نهاد اجتماعی و مدنی مرجعیت روشن میشود.
وی در گزارههای مذکور جملات فراوانی نگاشته که بسیاری از آنها خارج از زمینه فعلی کاملاً درست و بدیهی مینماید، اما بیان چنین جملاتی در ضمن نقد و تخطئه سخن مرجع تقلید، معنای دیگری مییابد؛ بهخصوص آنکه یکی از جملات چنین است: «دوران قرون وسطی و کلیسای کاتولیک و سلطنت پاپها گذشته و نمیتوان نفهمید و نگفت و نخواست.» بنابر آنچه گفته شد، معنای تمثیلی «سلطنت پاپها» چیزی جز نقشآفرینی مدنی مرجعیت بهعنوان نهادی مستقل نیست؛ چنانکه حداکثر مضمونی که میتوان از سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی استخراج کرد، نه ایستادگی در برابر نظام اسلامی، بلکه نقشآفرینی بهعنوان نهاد مدنی و حمایت از مردم در برابر نظام سیاسی و تلاش برای تأمین منافع مردم است. بنابراین مضمون اصلی نوشته وی را باید تلاش برای تضعیف نهاد مرجعیت بهعنوان نهاد مدنی تلقی کرد.
نویسنده همچنین در چهارمین مضمون اصلی نوشته خود نیز با تقلیدی خواندن تحلیل مرجع تقلید، نقشآفرینی مرجعیت را نه تابعی از استقلال رأی آن، بلکه حاصل تقلید سیاسی از نیروهای سکولار خوانده است تا اعتبار آن را زیر سؤال ببرد.
دوگانه مرجع-ولیفقیه، گرچه در اولین مضمون اصلی متن مهدی جمشیدی تا حد زیادی انعکاس یافته است، اما در مضمون دوم عیانتر شده است؛ چرا که در این گزارهها، همه مراجع تقلیدی که از آنان یاد شده است، یعنی آیات عظام بروجردی، شریعتمداری و منتظری، تحت سیطره «مهندسان مواضع و طراحان ذهن» تلقی شدهاند و تنها موردی که تلویحاً از این حکم کلی مستثنی شده است، بیت مرجعیت امام خمینی بوده است. بدین ترتیب، نویسنده بیآنکه صراحتاً هیچ مرجع تقلیدی را از این امر مستثنی سازد، بهگونهای سخن گفته است که گویا نقشآفرینیهای مدنی و اجتماعی آیتالله العظمی صافی گلپایگانی و دیگر مراجع تقلید، بهکلی از درجه اعتبار ساقط است، چرا که همگی حاصل آسیبپذیری از ناحیه اعضای دفتر بوده است.
سرانجام آنچه باید در باب سومین مضمون اصلی نوشته وی گفت، آن است که نویسنده با وجود آنکه متنی مفصل در نقد و تخطئه سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی نگاشته است، اما مطلقاً اشارهای به تأکید این مرجع تقلید بر مواردی از جمله لزوم حفظ منافع کشور و تأکید بر عزت و اقتدار در برقراری رابطه نکرده است و بهگونهای سخن گفته است که گویا وی برقراری رابطه را بهصورت مطلق و بدون توجه به هیچ الزام دیگری مورد تأکید قرار داده است. شاید نادیده گرفتن این بخش از سخنان آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، لازمه تقویت شکاف پیشگفته، یعنی دوگانه مرجع-ولیفقیه، بوده است، چرا که وی با کنار گذاشتن شروطی از قبیل حفظ منافع کشور، توانسته است سخنان مرجع تقلید را مصداق «تحلیل سراپا غلط» از دید ولیفقیه تلقی کند.
با تمام آنچه گفته شد و با اتکا به تحلیل مضمون نوشته مهدی جمشیدی، میتوان بهجرأت دو راهبرد اصلی نوشته وی را یکی مخالفت شدید با نقشآفرینی مدنی مرجعیت، و دیگری تشدید دوگانه مرجع-ولیفقیه دانست. چنانکه پیشتر گفته شد، مورد اخیر را همچنین میتوان از منظر دوگانه حوزه مستقل و حوزه وابسته نیز تحلیل کرد؛ چرا که تمایل نویسنده برای هل دادن مرجعیت به زیر چتر نظام سیاسی و محدود کردن آن در چارچوبهای نظری و عملی آن کاملاً مشهود است.
[1] حسن اجرایی، دانشآموخته حوزه علمیه قم.