حوزه علمیه و مسئله جهاد تبیین

نشریات

گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی

 

حوزه علمیه و مسئله جهاد تبیین

 

استاد ارجمند حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله بابایی، دانش آموخته سطوح عالی حوزه علمیه قم و دكتري تاريخ تمدن و ملل اسلامي از دانشكده الهيات دانشگاه تهران است. برخی از تالیفات ایشان عبارتند از: «كاوشهاي نظري در الهيات و تمدن»، «آيين عرفي، جستارهاي انتقادي در بنيادهاي سكولاريسم»، «رنج عرفاني و شور اجتماعي»، «جستاري نظري در باب تمدن» و «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی». وی اینک دانشیار و رئیس پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است.

 

  • با تشکر از وقتی که به مجله پیرامون اختصاص دادید. موضوع گفتگوی ما با حضرتعالی پیرامون مسئله «جهاد تبیین» است که در جملات مقام معظم رهبری به‌صورت مکرر به کار می‌رود. به نظر می‌رسد جهاد تبیین دو بُعد دارد؛ یکی بُعد ایجابی آن که در واقع شناساندن حقایق اسلام و یا انقلاب اسلامی است و بُعد سلبی آن که خنثی‌سازی تبلیغات مسموم دشمنان است. از بیانات رهبر انقلاب هم هر دو بُعد ایجابی و سلبی فهمیده می‌شود؛ یعنی گاهی گفته‌اند که تبلیغات مسموم دشمن در فضای مجازی را باید دفع کرد و گاهی هم گفته‌اند که باید حقایق و پیشرفت‌ها را برای مردم تبیین نمود. با این نگاه در واقع هر صنفی می‌تواند مکان‌یابی کند و رویکرد خود را بشناسد. جامعه حوزوی و طلاب، هم در تبیین حقایق اسلام و حتی انقلاب، چه در بُعد سلبی و چه در بُعد ایجابی چه نقشی را می‌توانند داشته باشند؟ و این تبیین چه الزاماتی برای حوزه دارد؟ مثلاً گاهی جهاد تبیین الزاماتی برای جامعه دانشگاهی دارد که متفاوت با الزاماتی است که برای حوزه است. در این خصوص می‌خواهیم از نظرات شما بهره‌مند شویم.
  • رهبر انقلاب جمله‌ای دارند و فکر می‌کنم نقطه عزیمت جمله ایشان این است که خیلی به فهم دقیق و روش آن کمک می‌کند؛ درباره اینکه روش در تبیین باید چطور باشد. ایشان می‌فرمایند که بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیت کامل همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی و به‌کارگیری اخلاق منتشر کرد. به‌طور کلی من با این مقدمه می‌خواهم این سؤال را از حضرتعالی بپرسم که نسبت حوزه با جهاد تبیین چیست.

بسم الله الرحمن الرحیم. تصورم این است که این سؤال سؤال چندان مبهم یا دشواری نیست که مثلاً بخواهیم درباره نسبت بین تبیین و حوزه گفتگو کنیم. بحث در چگونگی تبیین است. مسئله این است که آیا حوزه اکنون می‌تواند در مقام تبیین، کنشگری‌های به‌موقع داشته باشد یا نه. گاهی اوقات تبیین‌های ما اساساً در زمان و مکان معینی که باید اتفاق بیفتد نیست و عملاً واکنش‌های ما به مسئله‌ها و گاه به پرسش‌ها و مسئله‌ها بسیار دیرهنگام است و ما اساساً مسئله زمان‌شناسی و زمانه‌شناسی را در امر تبیین منظور نمی‌کنیم. همین باعث می‌شود که ما در مقام تشخیص، نه مسئله‌ها را به‌درستی درک کنیم و نه خودمان به‌موقع بتوانیم آمادگی لازم را برای واکنش و یا برای مواجهه با آن مسئله پیدا کنیم. بخشی از حرکت‌های کُند و دیرهنگام، به نظام تربیتی و آموزشی و شاید نظام فرهنگی ما در حوزه‌های علمیه، و البته در کلان محافل علمی در ایران و جهان اسلام برمی‌گردد.

در این باره، گاه بدفهمی‌های اخلاقی و سلوکی درباره صبور بودن، محتاط بودن، تأمل کردن، و در حقیقت عجله نکردن در زندگی روزمره ما هست که ما مسئله‌های پیرامونی را به‌صورت طبیعی به تأخیر می‌اندازیم و برای این تأخیر توجیه درست می‌کنیم و آن را عقلانی می‌دانیم و در این باره اگر کسی واکنش سریع نشان دهد، آن را حمل بر عجولی، بی‌تدبیری و بی‌فکری می‌کنیم. ما اساساً مسئله زمان و اهمیت زمان و فرّار بودن زمان و گذشت زمان و فشردگی زمان را درک نمی‌کنیم؛ مثلاً در ۳۰-۴۰ سال گذشته، مسئله‌ای که شما امروز باید جواب می‌دادید را می‌توانستید دو ماه دیگر هم پاسخ دهید؛ چون آن زمان حرکت زمان و تحولات زمانه آرام بود و تغییرات دنیا به‌کُندی رخ می‌داد. لذا شما اگر دو ماه بعد هم پاسخ می‌دادید مشکلی نداشت. مثلاً فرض کنید شما می‌خواستید به موضوع «جامعه مدنی» در دوره اصلاحات پاسخ دهید، می‌توانستید یک سال بعد هم به آن مسئله پاسخ دهید، و عملاً بعد از یک سال هم شما پاسخ را داده بودید و مؤثر هم واقع شده بود، ولی الان مثلاً وقتی کمپین «بی‌ناموسی» راه می‌افتد، شما اگر در چند روز آینده نتوانید واکنشی به‌موقع، به‌هنگام، متین و لازم نشان دهید، شما عملاً بخشی از فرهنگ پیرامونی را واگذار کرده‌اید و عقب نشسته‌اید.

به نظرم این نکته مهمی است که ما کنشگران فرهنگی و دینی در مقام پاسخ گفتن و در مقام تبیین و یا در مقام توضیح، اگر واکنش سریعی در راستای عملیات نداشته باشیم، دچار وضعیت انفعال می‌شویم.

این موضوع را شما در ایام کرونا به‌وضوح دیدید. مسئله کرونا مسئله‌ای بود که برای ما به‌صورت دفعی ایجاد شد. واکنش دفعی ما صرفاً حضور نیروهای جهادی در بیمارستان‌ها بود، ولی سامانه فکری حوزه در برابر مسائل اخلاقی، مسائل فرهنگی، مسائل خانوادگی، مسائل اعتقادی و مسائل مختلف کرونا به‌موقع عمل نکرد، و چون به‌موقع عمل نکرد، لذا سرمایه‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی و دینی خود را به‌آسانی از دست داد؛ مساجد با یک دستور دولتی بسته شد، رمضان و محرم تعطیل شد، و ظرفیت‌های دینی در کنترل کرونا و حل مسائل فرهنگی برآمده از کرونا به حالت تعلیق درآمد. منظور من از انفعال این است.

نزدیک به ۷۰۰ هزار مجالس زنانه داشتیم که علاوه بر کارکردهای مذهبی، کارکردهای اقتصادی و اجتماعی هم داشتند و می‌شد از ظرفیت آنها استفاده کرد. در ایام کرونا تقریباً همه این ظرفیت‌ها تعطیل شد و حوزه‌های علمیه هم به‌خاطر عدم واکنش بهنگام فکری و فرهنگی، تسلیم دستورهای دولتی برای تعطیلی دینداری شد. چرا این اتفاق افتاد؟ چون اتاق فکر شما به‌موقع فکر نمی‌‌کند. شما نه مسئله را به‌موقع تشخیص می‌دهید و نه به‌موقع می‌توانید فرمان دهید و نه به‌موقع وارد صحنه عمل می‌شوید، لذا دچار تأخیر سیستمی می‌شوید؛ به این معنا که از حوادث، از مسئله‌ها و از اتفاقات عقب می‌مانید.

چند روز قبل من در یکی از شرکت‌های دانش‌بنیان هوش مصنوعی در تهران حضور داشتم. بماند که یک تیم جوان چه کارهای معجزه‌آسایی را به انجام رسانده‌اند، ولی مهمتر از همه، سرعت این تیم تخصصی و جوان بود. همین شرکت برای حل مسئلۀ «صف‌های طولانی در ایام کرونا» در عرض ۵ روز با کار شبانه‌روزی نرم‌افزار «احزار هویت غیرحضوری» را تعریف و طراحی می‌کند و آن را در سطح کشور اجرایی می‌کند. اگر این تیم بخواهد تعلل کند و کار را برای هفته‌های بعد و بعد بگذارد، کشور تلفات انسانی، اقتصادی و… خواهد داشت و گذشت هر روز یعنی تلفات بیشتر انسانی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی. تأکید من در یادداشت کوتاهی که با همین موضوع در کانال خود منتشر کردم، این بود که ما در واقع اهمیت زمان را نمی‌شناسیم و به‌راحتی دچار تأخیر و تسویف در کنشگری‌های‌مان هستیم.

نکته بعدی که در اینجا اشاره کرده‌ام این است که سیستمی که ما چیده‌ایم، سیستمی نیست که بتواند کار جهادی کند. به عنوان مثال من در یک فضای اداری هستم؛ در فضای اداری کار کنم یا نکنم، اگر وارد جهاد تبیین بشوم یا نشوم، کم و بیش حقوقم را می‌گیرم، لذا اگر کمی خودم را درباره مسائل پیرامونی رها کنم، احساس نیازی نمی‌کنم که حتماً خودم را وارد دردسر امر جهاد کنم. به همین دلیل کسانی که نیروهای جهادی خارج از مجموعه هستند گاهی اوقات بهتر و به‌موقع عمل می‌کنند، چون قید و بندها را ندارند، ولی ما در سیستم‌ها باید از جاهایی اجازه بگیریم، باید از وزارت علوم اجازه بگیریم، باید از فلان شورا در حوزه اجازه بگیریم، و تا زمانی که این نظام اداری به هم متصل شود و بخواهد کار خودش را شروع کند، زمان می‌گذرد.

برای نمونه، ما در طراحی رشته «غرب‌شناسی انتقادی» و همینطور رشته «مطالعات نظری تمدن» که هر دو رشته معطوف به نیازهای روز جامعه ایران و جامعه جهانی اسلام است، به همین تعلیق و تسویف در سیستم دچار شده‌ایم. از طراحی رشته تا تصویب آن اخیراً در وزارت علوم تقریباً ۱۰ سال می‌گذرد، در حالی که در این ۱۰ سال ما می‌توانستیم در موضوع شناخت غرب، مواجهه با غربزدگی، و مقابله با جریان آمریکایی در ایران گام‌های علمی‌تر و دقیق‌تری برداریم. ولی همین زنجیرهای بوروکراسی در فضای حوزه دست و پای ماها را بسته و عملیات فکری و فرهنگی را واقعاً دشوار کرده است.

لذا مشکلی که ما به‌جهت سیستم داریم، یعنی سیستم، قوانین، آیین‌نامه‌ها، اجازه‌هایی که باید گرفته شود و بعد نظام ارزیابی‌هایی که برای ما ایجاد می‌شود و مانند آن، عملاً کار جهاد تبیین را با مشکل مواجه می‌کند. فرض کنید من دو پاراگراف یادداشت نوشته‌ام و برای آن یادداشت به من امتیاز نمی‌دهند. یعنی در مسیر ارتقای من از استادیاری به دانشیاری، یا ترفیع‌های سالیانه از من نمی‌پرسند شما چند تا یادداشت نوشته‌اید. من می‌توانستم این یادداشت را مقاله علمی-پژوهشی کنم و رزومه من قوی‌تر شود و این کار را نکردم و یادداشت نوشتم. بنابراین نظام اداری نخبگان را آنگونه که می‌خواهد وزن می‌کند، نه آنگونه که نخبگان هستند. از همین رو، اداره شدن حوزه و پاسخگو شدن آن به وزارتخانه‌ها، از این جهت آسیب‌هایی را تولید کرده و حرکت جهادی در حوزه را عقیم می‌سازد.

برای مثال ما در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داریم به‌سمت همایش «الهیات خدمت» می‌رویم. این کاری است که دفتر تبلیغات با رویکرد مسئله‌محوری انجام داده و مسیر را برای ما هموار کرده تا بتوانیم ناظر به مسئله‌ها ورودهای نسبتاً سریع داشته باشیم. اما وقتی الهیات خدمت را با کسانی مطرح می‌کنم تا با این همایش همکاری کنند، بعضی‌ها به‌صورت واقع‌بینانه از من می‌پرسند که برگزاری این همایش برای پژوهشگاه من و یا برای شخص من به‌صورت فردی چه آورده‌‌ای خواهد داشت و من از چه امتیازاتی برخوردار خواهم شد. چنین سؤالی کاملاً طبیعی است و فرد محقق هم ناگزیر است در هر حرکت خود محاسبه‌گرانه فکر کند.

ممکن است بگویید محدودیت‌های سیستمی منافاتی با تبیین ندارد. من این را می‌گویم که سیستم باید شرایط را فراهم کند تا من پروازهای کوتاه و سریع داشته باشم. الان اگر اتفاقی در خانه من بیفتد، می‌توانم به‌سرعت سوار ماشین شوم و به خانه‌ام سر بزنم، ولی اگر شما در اینجا یک دستگاه سنگین بگذارید، مثلاً یک تراکتور بگذارید، وقتی در خانه من اتفاقی افتاده و مثلاً آتش‌سوزی شده، من با آن تراکتور نمی‌توانم به‌سرعت سر حادثه برسم. به نظرم بحث استقلال حوزه فقط مسئله مالی حوزه نیست؛ مهمتر از آن مسئله نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است که حوزه برای خودش درست کرده است و اگر ما نتوانیم در اینجا استقلال خودمان را حفظ کنیم و حوزه نتواند متناسب با نیازها و تشخیص خود عملیات کند، نه می‌تواند وارد تبیین شود و نه وارد جاهایی شود که نیاز به کنشگری دارد.

علاوه بر این، ما به طلبه‌ها مهارت‌های «واکنش سریع» را یاد نمی‌دهیم. یعنی در واقع ما حرکت سریع، فکر سریع، تحلیل سریع، پردازش سریع، برنامه‌ریزی سریع و عملیات سریع را به طلبه و یا حتی دانشجو یاد نمی‌دهیم که اگر الان فرضاً در اینستاگرام و یا فضای مجازی مسئله‌ای جدید مطرح شد، باید چه واکنشی نشان دهیم.

مثلاً همین بحث غیرت که پدری در شمال کشور دخترش را کشت، یک مسئله اجتماعی است، اما در فضای فکری و فرهنگی حوزه، ما این را رها کرده‌ایم؛ چون دچار تراکم کاری جلسات و درس و تحقیق و سخنرانی هستیم. وقتی اتفاقات جدید می‌افتد، اساساً برنامه ما و غوغایی که در زندگی و برنامه شخصیِ خودمان درست کرده‌ایم، برای اتفاقات جدید انعطاف ندارد تا بخواهم به اتفاقات جدید فکر کنیم. خداوند شهید سلیمانی را رحمت کند؛ وقتی داعش به کردستان عراق حمله می‌کرد، ایشان در عرض ۲۴ ساعت با تیم چابک خود سر صحنه حاضر شد و ورق را برگرداند. اگر ما بودیم می‌توانستیم این واکنش سریع را انجام دهیم؟ نمی‌توانستیم. در بسیاری از موارد نه فاضل حوزوی ما و نه استاد دانشگاه ما و نه طلبه ما این کنشگری سریع را ندارد؛ زیرا آموزش ندیده‌اند، تربیت لازم را پیدا نکرده‌اند، کارگاه‌های لازم را نگذرانده‌اند و نمی‌دانند وقتی شما می‌خواهید در چنین وضعیتی سریع کار کنید، یعنی باید چه کنید.

از جنبه‌های ایجابی تبیین که بگذریم، یکی از مهارت‌هایی که در جنبه‌های سلبی تبیین وجود دارد، این است که ما در جامعۀ آشفته‌مان درگیر جنگ‌های روانی روزانه هستیم. در حوزه علمیه به ما یاد داده‌اند که جدل نکنید، به ما در حوزه یاد داده‌اند که اخلاقی باشید، به ما در حوزه یاد داده‌اند که اگر به امر لغو و عبثی برخوردید «مرّوا کراما» باشیم، به ما در حوزه یاد داده‌اند که وارد فضاهای آلوده و شبهه‌ناک نشویم، اینها را یاد داده‌اند، ولی به ما یاد نداده‌اند که در وضعیت آشوب و جنگ روانی که علیه دین، هویت، ملیت، ایمان، اخلاق و خانواده من شکل می‌گیرد، مواجهه من با این جنگ روانی باید چطور باشد.

ما مثلاً در دوره‌های آموزش نظامی می‌بینیم که مثلاً ممکن است در جایی برای شما کمین کرده باشند؛ شما در وضعیت کمین باید چطور کمین را دور بزنید؟ این را در آموزش نظامی به شما یاد می‌دهند. من از سال ۱۳۷۰ در حوزه هستم. در این ۳۰ سال در آن چیزهایی که خوانده‌ایم و سعی کرده‌ایم یاد بگیریم، دوره‌ای برای ما نگذاشته‌اند که بگویند شما به‌عنوان طلبه در وضعیت جنگی یا شبیخون فرهنگی با چه مهارت‌هایی باید برخورد کنید که هم بر نظام اخلاقی و ارزشی خود تحفظ کنید و به اصول‌تان پایبند باشید و از آن طرف هم بتوانید از کمین دشمن خارج شوید.

  • رویکرد ما در مرکز پژوهشی مبنا و خصوصاً مجله پیرامون این است که دوست داریم در پایان هر کاری به راهکارها و راهبردها برسیم. راهبرد شما به‌صورت فوری چه چیزی است؟ چون بحث از جهاد است؛ جهاد به این معنا است که شما الان در صحنه جنگ و وسط کارزار هستید، وقت هم ندارید بنشینید و برنامه بلندمدت بدهید، بنابراین باید در زمان محدود خودش مطرح شود. الان راهکار فوری چیست؟ در واقع رسالت فوری و راهکار فوری حوزه در این جهاد تبیین چیست؟ یعنی ما سریع راهکاری بدهیم و بگوییم که طلبه یا فاضل حوزوی در این جهاد تبیین، با همین ظرفیتی که دارد، با همین نواقص و سیستم و عیوبی که دارد، این کارها را می‌تواند انجام دهد.

من در وضعیتی نیستم که بخواهم توصیه کنم، ولی برای اطراف خودمان می‌توانم پیشنهاد داشته باشم که ما چه کاری می‌توانیم بکنیم. یکی از راه‌های بسیار مهمی که ظرفیت آن در حوزه وجود دارد، ولی کمتر به آن توجه می‌شود، «فعال کردن ظرفیت‌های بین‌المللی جهان اسلام» در راستای تبیینِ هم سلبی و هم ایجابی در جامعه ایرانی امروز است. نخبگان زیادی در جهان عرب، در شبه‌قاره، در شرق آسیا، در آفریقا، در ترکیه و حتی در اروپا و آمریکا هستند که ایرانی هم نیستند. آنها اولاً ایران را در موقعیت جهانی آن بهتر از ماها در حوزه و در دانشگاه فهم می‌کنند، بهتر درک و تحلیل می‌کنند و بهتر می‌توانند برخی از چیزها را تبیین کنند و ما اساساً از این سرمایه‌های برون‌مرزی غافل هستیم. برخی از افرادی که به هر حال مسئولیت‌هایی دارند، به‌دلایل مختلفی اساساً گاهی اوقات به‌سمت برخی از این نیروهای ویژه در جهان اسلام نمی‌روند، چون گاهی اوقات خود ما خودتحریمی‌هایی داریم و خیلی خوش‌مان نمی‌آید که کسی از ما و تجربه جمهوری اسلامی به‌خوبی یاد کند. این فضای بدبینی که در داخل درباره خودمان پیدا شده و از خودمان مأیوس و سرخورده هستیم موجب شده که اگر ببینیم یک فرد الجزایری درباره ایران خوب می‌گوید، به‌جای اینکه آن را غنیمت و مهم تلقی کنیم، آن را از اساس رد می‌کنیم، و اگر ببینیم یک فرد مراکشی از موقعیت ایران امروز تبیینی تمدنی ارائه می‌دهد، او را متهم به ایدئولوژیک بودن می‌کنیم.

در جلد اول کتاب ۳ جلدی بیانیه گام دوم و جهان اسلام که سال گذشته توسط دفتر تبلیغات اسلامی منتشر کردیم، اقتضائات بین‌المللی گام دوم انقلاب را در گفتگو با اساتید بیرون از ایران بررسی کردیم. در آ‌نجا اساتیدی از روسیه، مراکش، لبنان و سایر کشورها مشارکت کردند و اشخاص مختلفی بحث‌های بسیار قابل توجهی ذکر کرده‌اند. اما در ساحت‌های دیگر معمولاً این ظرفیت را فعال نمی‌کنیم. شاید در شبکه بین‌المللی بیش از صدها نفر داشته باشیم که تحلیل متفاوتی از مسائل مختلف جمهوری اسلامی ارائه می‌کنند که نخبگان ایرانی با آن رویکردها و با آن دیدگاه‌ها، هیچ و هیچ آشنایی‌ای ندارند. به نظرم این ظرفیت باید فعال شود. اگر این ظرفیت فعال شود، خلأهای ما در مقام تبیین به‌خودی‌خود با بیانی مؤثرتر و با رویکردی متفاوت‌تر پر می‌شود و برطرف می‌گردد. نهادهایی مانند سازمان فرهنگ، المصطفی(ص)، وزارت خارجه، سپاه قدس و مانند آن، می‌توانند این ظرفیت را فعال کنند؛ مثل کاری که شبکه افق می‌کند، یا کاری که ممکن است پرس‌تی‌وی انجام دهد.

شما وقتی با شخصیت‌های مختلفی ارتباط برقرار می‌کنید، می‌بینید عجب! ما چه چیزهایی را در خودمان نمی‌بینیم که دیگران می‌بینند. مثلاً ما برای نشست «زنان در آینده تمدنی»، خانم بولحیه را از الجزایر دعوت کرده بودیم و به‌صورت مجازی در حدود ۱۵-۲۰ دقیقه سخنرانی کرد. تحلیلی که ایشان از شخصیت و نگاه مقام معظم رهبری در ایران امروز مطرح می‌کند، خیلی از بانوان و آقایان فرهیخته در ایران ندارند. یعنی او بهتر از ما قصه را روایت می‌کند. یا مثلاً تحلیلی که مثلا طلال ادریسی از دانشگاه معارف بیروت درباره وضعیت و موقعیت انقلاب و جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهد، خیلی از جامعه‌شناسان ما از انقلاب ندارند و نمی‌توانند داشته باشند. تحلیلی که ادریس هانی در مراکش درباره ایران و آورده‌های ایران ارائه می‌کند، تحلیلی که آقای الکساندر دوگین در روسیه از ایران بیان می‌کند، تحلیلی که عبدالله فراخان در آمریکا مطرح می‌کند، خیلی از خودی‌های ما ندارند؛ چون ما غرق آب هستیم و به‌صورت طبیعی -نمی‌گویم مغرضانه- خودمان را نمی‌بینیم و کسی که بیرون از ما است، مشاهده و تحلیل می‌کند و اتفاقاً تحلیل‌هایش هم شنیدنی و گاه در مقیاس جهانی است.

بخشی از ظرفیت‌های بین‌الملل حوزه باید در راستای این مسئله باشد که بتواند شخصیت‌ها را در جهت مصالح گفتمان انقلاب و در راستای رسالت گفتمان حوزه معاصر علمیه در قم و در ایران با یکدیگر مرتبط سازد.

نکته بعدی که شما می‌توانید نام آن را راهبرد و یا پیشنهاد بگذارید، این است که ما در مقام تبیین نیاز به تیمی چندرشته‌ای و چندبُعدی داریم و در اینجا حوزه به‌تنهایی نمی‌تواند از پس تبیین برآید؛ همانطور که دانشگاه هم به‌تنهایی نمی‌تواند از پس تبیین‌ها برآید. ما نیاز داریم تیم‌های تخصصی و جوان از دانشگاه شریف، دانشگاه صنعتی، دانشگاه تهران، دانشگاه تبریز و شیراز و اصفهان و مانند آن کار می‌کنند. آنها اتفاقاً از جهات مختلف با ما هم‌زبان و هم‌نگاه هستند، باورهای مشترکی با ما دارند و تحلیل مشترکی از وضعیت دارند. اگر فضلای جوان خوشفکر حوزه با اینها در کنار هم قرار گیرند و رفت‌وآمدهایی داشته باشند، هم‌افزایی‌های جدیدی از این سنتزی که اتفاق می‌افتد، از این تز و آنتی‌تزی که در کنار هم جمع می‌شوند، خوانش متفاوتی از خود ما، از وضعیت زمانی و مکانی ما، از مسئله‌های ما، از ظرفیت‌های ما به وجود می‌آید که شما دیگر در آن وضعیت ترکیبی اساساً متدی جدید، زبانی جدید، مسئله‌های جدید، نوآوری‌های متفاوتی را پیدا می‌کنید که صرفاً مثلاً با دوستان حوزوی و یا صرفاً با دوستان دانشگاهی نمی‌توانستید داشته باشید.

حوزه تقریباً به این پایگاه‌ها رفت و آمدی ندارد. یعنی با بیرونِ خودش و با نیروهای ارزشی که در جاهای مختلف هستند که نیروهای بسیار بسیار نخبه و نابی هم هستند، ارتباطی ندارد. در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ در وضعیت بی‌ارتباطی ما با فضاهای دانشگاهی، جهاد تبیین به موفقیت کامل نمی‌رسد. ارتباط با دانشگاه هم نه به این معنا که من به دانشگاه بروم و دو واحد درس بدهم و بیایم؛ منظور من این نیست. منظور من این است که اگر ارتباط واقعی بین تخصص‌های دانشگاهی و تخصص‌های حوزوی اتفاق نیفتد، خلأهایی وجود دارد که مشکل ایجاد می‌کند.

مثلاً در رابطه با بحث جمعیت، اگر ما تحلیل‌های خودمان و توصیف‌ها و برداشت‌های خودمان و احیاناً راهکارهای خودمان را با اساتید جمعیت در دانشگاه‌ها در کنار هم نگذاریم و گفتگو نکنیم، یک‌سری دروغ‌ها و یک‌سری برنامه‌ریزی‌های بد در کشور ما رایج می‌شود و این عملاً آینده ما را در موضوع جمعیت خراب می‌کند. شما این را در موضوع تکنولوژی دارید، در موضوع محیط‌زیست دارید، در موضوع زبان دارید، در موضوع سلامت دارید، در موضوع ورزش و… هم دارید. یعنی وقتی هم‌افزایی صورت نمی‌گیرد، جامعه دانشگاهی کار خودش را می‌کند، حوزه هم کار خودش را می‌کند و در این میان و در این خلأ سکولاریزاسیون اتفاق می‌افتد. فرد دانشگاهی رزومه خودش را پر می‌کند، حوزوی هم رزومه خودش را پر می‌کند و جامعه هم مسیر خودش را می‌رود و ما در صحنه حضور نداریم. به نظرم این می‌تواند پیشنهاد دوم باشد.

پیشنهاد سوم، تشکیل اتاق واکنش سریع است؛ جمعیتی در قالب NGO، انجمن یا حتی حرکتی خودجوش و آتش به اختیار در این میان باید شکل بگیرد. ما نیاز به فضلای مطرحی در حوزه علمیه داریم که در کنار برخی از افراد شاخص دانشگاهی باشند و اتاق واکنش سریع داشته باشند. استادی که فرضاً ۲۰-۳۰ یا ۴۰ نفر آبروی او را به رسمیت می‌شناسند. او می‌تواند برای کار علمی، برای کار تحقیقی، برای کار سرمایه‌گذاری و… اقدام مؤثر داشته باشد. اگر آن اتاق شکل نگیرد، اگر آن تیم اتفاق نیفتد، شما نمی‌توانید مسئله‌های پیش‌آمده را مدیریت کنید و واکنش سریع در برابر آن نشان دهید.

نکته‌ای که در اینجا وجود دارد، اتفاقاً همان تیم این قابلیت را خواهد داشت که شما و حوزه و جمعیت انقلابی که الان در بین خانم‌ها و آقایان فراوان هستند، کسانی که فاضل هستند، در حوزه و در دانشگاه درس خوانده‌اند، اینها اتفاقاً این قابلیت را خواهند داشت که شما را از وضعیت انفعال در مقام تبیین خارج کنند و شما را در عرصه تبیین‌های ایجابی فعال کنند. ما در زمینه‌های سلبی بیشتر دنباله‌روی مسائل هستیم.

الان فرض کنید کتاب الحادی جدیدی منتشر شود و ما منفعلانه در پی آن هستیم نقدی یا چیزی بنویسیم. این یک نوع واکنش است. در حوزه علمیه ۳۰ هزار نفر طلبه داریم و از این ۳۰ هزار طلبه ۱۰۰ نفر از آنها می‌توانند پا به رکاب برای نقد کتاب باشند و فقط کتاب‌ها را رصد کنند و هر فصل یک کتاب را نقد کنند. اینها خوب است، ولی انفعالی است و چون انفعالی است همیشه عقب هستیم. اما یک‌سری چیزها هم هستند که شما باید آنها را خلق و ایجاد کنید. اتفاقاً در فضاهای رسانه‌ای برخی از افراد هستند که خوشحال‌اند از اینکه ما به‌دنبال آنها بدویم و ما اساساً فرصت نداریم برای فکر کردن و خلق معانی و مفاهیم جدید.

مسئله بعدی البته در این سطح از پیشنهادات نیست، ولی می‌توان آن را به‌عنوان یک شگرد مطرح کرد. ما در حوزه علمیه به ۵۰ نفر طنزنویس نیاز داریم. خطبایی هستند که بالای منبر می‌روند و کلی می‌خندانند؛ آنها کار منبری می‌کنند اما کار طنزنویسی نمی‌دانند. یکی از زمینه‌هایی که ظرفیت آن در حوزه وجود دارد، اما آموزش و سرمایه‌گذار آن نیست و احیاناً جایی مثل مرکز پژوهشی مبنا می‌تواند این کار را دنبال کند، آموزش طنز به طلبه‌های مستعد است که با زبان طنز و با مهارت طنز وارد بحث تبیین شوید. ما الان طلبه خوشنویس داریم، ولی طلبه کاریکاتوریست شاید نداشته باشیم؛ مثلاً به‌جای اینکه من کانال بزنم و یادداشت بنویسم، منِ بابایی کانال بزنم و فقط طنز بنویسم. در این صورت چقدر استقبال می‌شود؟ طلبه‌ای که اصالت دارد، ریشه دارد، ایمان دارد، باور دارد، باید در این قالب به کار گرفته شود.

من اگر به‌جای مرکز پژوهشی مبنا بودم، به طلبه مستعد حقوق می‌دادم تا ماهیانه برای من طنز بنویسد، قطعه‌ای طنز یا یک پاراگراف طنز بنویسد. از این قبیل موارد، کارهایی که می‌توان انجام داد وجود دارد. همه تبیین ضرورتاً سخنرانی جدی نیست؛ بلکه تبیین می‌تواند فیلم سینمایی باشد، مثلاً می‌تواند فیلم «موقعیت مهدی» باشد و می‌تواند «گاندو» و مانند آن باشد. ظرفیت رسانه و هنر نباید در عرصه جهاد تبیین مغفول واقع شود.

  • آقای دکتر! بابت وقتی که اختصاص دادید متشکریم. ان‌شاءالله فرصت‌های بعدی نیز در خدمت شما باشیم.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست