چالشهای روحانیت و مخاطبان آینده
مهدی شجریان[1]
چکیده
مسئله اصلی این نوشتار این است که روحانیت در عرصه ارتباط با مخاطب نسل جدید با چه آیندهای مواجه است؟ با نظر به نقشهای اجتماعی روحانیت نظیر تبلیغ، تعلیم، حضور اجتماعی، کنش سیاسی و… مقوله «ارتباط با توده مردم» برای این صنف در اوج اهمیت بوده و در صورت رقیق شدن این ارتباط اصل نهاد روحانیت تضعیف میگردد. این تحقیق بر پایه یک مطالعه تبیینی بر این باور است که «بسط تفکر اومانیسم و لیبرالیسم» در جامعه با بهرهگیری از ابزار هنر و رسانه، «کنشهای غیراخلاقی روحانیون»، «تبدیل هویت روحانیون به قیم سیاسی» در نگاه مردم، «کمتوجهی نهاد حوزه به مسائل اصلی» و اهتمام نابجا به مسائل فرعی و درنهایت «هجمه فعالیتهای ضد دینی در اینترنت» خصوصاً در فضای مجازی، عوامل پنجگانهای هستند که آینده روحانیت در عرصه ارتباط با مخاطب را با مخاطره جدی مواجه میکنند. در این راستا لازم است با این عوامل مقابله شود و الا پیشبینی انزوای این نهاد و نحیف شدن آن، امری دور از ذهن نیست.
مقدمه
واژه روحانیت سه معنا دارد: روحانیت به معنای «معنویت» در مقابل مادیت، روحانیت به معنای «عالم ارواح و ملائکه» و روحانیت به معنای «صنف خاصی از انسانها».[2] در این مقاله مقصود معنای سوم است؛ صنفی که رسالت آن، ترویج و تبلیغ پیامهای دین، حراست از اصول دین، تلاش برای ایجاد زمینه مساعد در راستای تحقق اهداف دین و تلاش برای رفع موانع موجود بر سر راه توسعه دین است. روحانیت ـ با تعریف فوق ـ یکی از تأثیرگذارترین اصناف در طول تاریخ شیعه بوده است. تحریم تنباکو، نهضت مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد و درنهایت انقلاب اسلامی ایران برخی از جلوههای نفوذ این نهاد در عمق جامعه اسلامی و شیعی معاصر است. مقوم این نهاد بهعنوان مبلغ دین مسئله «ارتباط با مخاطب» است بهگونهای که اگر این امکان بهصورت کلی از کف این نهاد بیرون رود بقای آن با مخاطره جدی روبرو میشود. نقشها و کارکردهای هفتگانه روحانیت ـ یعنی تبلیغ، تعلیم، الگو بودن، اجرای مناسک، مرجعیت فقهی، حضور اجتماعی و فعالیت سیاسی[3] ـ همگی متقوم به مقوله «ارتباط با مردم» هستند. درنتیجه به میزانی که این ارتباط رقیق شود، هویت اصیل این صنف نیز رنگ میبازد؛ چنانچه به هر میزان این ارتباط عمیق شود بر قدرت و نفوذ این صنف و کارآمدی آن نیز افزوده میشود.
این مطالعه بر پایه تبیینی تحلیلی به عللی میپردازد که ارتباط روحانیت با مخاطبان در عصر کنونی را با چالش مواجه کرده است. اگر از گسترش این علل جلوگیری نشود مقوله ارتباط هرروز نحیفتر میگردد. این نوشتار هیچ تصویر قطعی از آینده ارائه نمیکند بلکه تنها بر این نکته تأکید دارد که عوامل مذکور میتوانند انزوای بیشتر روحانیت را موجب شوند و بدیهی است که اگر با آنها مقابله شود یا عواملی رقیب برای تقویت مقوله ارتباط با مخاطب در دستور کار قرار گیرند آینده ارتباطی روحانیت با مخاطبان خود رونق خواهد یافت.
1. بسط مبانی فکری غیر اسلامی
همواره افرادی هستند که قیدوبندهای دینی را برنمیتابند و از هر نظام ایدئولوژیکی که بخواهد به محدودیت آنها بیانجامد بیزاری میجویند. در عصر حاضر از یکسو گسترش تفکر اومانیسم و اصرار بر محوریت انسان و اراده انسانی در شکلگیری مناسبات فردی و اجتماعی و از سوی دیگر بسط لیبرالیسم و تأکید بر اصالت فرد و آزادیهای فردی انسان، موجب اشتداد این بیزاری گردیده است. این تفکرات در قالبهای عمومی و فهمپذیر و با بهرهمندی از ابزار هنر در اشکال مختلفی نظیر فیلم، سریال، موسیقی و… تولید و بازتولید میشوند و از طریق رسانههای متنوع، روزبهروز در ذهن و جان مخاطبان روحانیت تزریق میگردند. در این میان مبانی توحیدی و آموزههای رقیب اسلامی کمتر با چنین قالبهایی به مخاطب عرضه میگردند و بسیاری از آنها در ضمن تعابیر سخت علمی و قلمهای سنگین، در کتابهای قطور و خوف برانگیز، روزگار انزوا را پشت سر میگذارند. طبیعی است که در چنین دنیای بیرقیبی تفکرات الحادی و غیر اسلامی رشد روزافزون یابند و درنتیجه مقوله ارتباط روحانیون ـ که نماینده تفکرات اصیل اسلامی و مخالف با این مبانی ملحدانه هستند ـ با مخاطبان خود هرروز نحیفتر گردد.
2. کنشهای غیراخلاقی روحانیون
به همان میزان که سادهزیستی، تواضع، صبر، قناعت، صداقت و… در جذب قلبها و هموار شدن راه ارتباط مؤثر هستند؛ تجمل، کبر، دنیادوستی، دروغ و … نیز سد این راه بوده و به سبب ایجاد بیزاری و نفرت، ارتباط مطلوب میان روحانیون و توده مردم را با مشکل مواجه میکنند.
در همین راستا در دستورات دینی بر مسئله دعوت به مردم با عمل و رفتار بهجای زبان و گفتار تأکید شده است.[4] به همین دلیل است که کنشهای اخلاقی روحانیون نهتنها مسیر ارتباط با مردم را برای تبلیغ دین هموار میسازد بلکه خود مصداق عینی تبلیغ دین است و اثر آن از خطابه و منبر بیشتر است. متقابلاً کنشهای غیراخلاقی آنان نیز صرفاً مسیر تبلیغ دین را ناهموار نمیکند؛ بلکه به یک نمونه بارزی از «تبلیغ بیدینی» و ترویج فاصله از دین تبدیل خواهد شد.
3. تبدیل هویت روحانیون به قیم سیاسی در نگاه مردم
هرچند تا قبل از انقلاب اسلامی «نقش سیاسی» در کارکردهای نهاد روحانیت در حاشیه قرار داشته است،[5] اما پس از شکلگیری انقلاب اسلامی این نقش ـ دستکم در نگاه مردم ـ از حاشیه به متن آمده و ذاتی نهاد روحانیت محسوب شده است. به دیگر سخن حوزه علمیه در انقلاب اسلامی سه نقش مهم داشته است؛ نظریهپردازی، نظارت و تصدی، اما در این میان در نگاه مردم اقبال نقش سوم چشمگیرتر بوده است[6] و همین امر موجب شده است تا در انگاره مردمی هویتی جدید برای نهاد روحانیت نقش ببندد.
تغییر هویت روحانیت در انگاره مردمی و تبدیلشدن آن از «پدر معنوی» به «قیم سیاسی»، از دو جهت پیامدهای نامطلوب عاطفی را در سطح مخاطبان روحانیون به دنبال خواهد داشت: اول اینکه نفس این تغییر هویت مخالف آفرین است و موجب زاویه قلبی و روحی مخاطب با صنف روحانیت خواهد شد. این نگاه حتی درجایی که وضعیت سیاسی در شرایط مطلوبی قرار داشته باشد نیز کموبیش وجود دارد. دوم ـ که در این مجال بسیار حائز اهمیت است ـ اینکه وقتی این هویت جدید در کنار رواج «بیعدالتی اجتماعی» قرار گیرد موج نفرت و زاویه قلبی با قیم سیاسی بیشتر میشود. اگر سیاستی که روحانیت در آن حضور چشمگیر دارد توفیق چندانی در بسط عدالت اجتماعی نداشته باشد این فاصله قلبی گسترش پیدا میکند و با تزویج «تغییر هویت روحانیت» با «وضعیت نامطلوب عدالت اجتماعی» فرزند «ارتباط سخت با مخاطب» متولد میشود و در این میان ارتباط روحانیون با توده مردم با چالش مواجه میشود.
بدون شک انقلاب اسلامی در راستای تحقق عدالت اجتماعی قدمهای راسخ و ارزشمندی برداشته است اما بااینهمه عدالت اجتماعی در جامعه کنونی در نقطه مطلوبی قرار ندارد. مقام معظم رهبری نیز بر این مسئله تصریح دارند و در باب عدالت اجتماعی بر این باورند که: «وضع فعلی، مطلقاً راضیکننده نیست چراکه نظام اسلامی به دنبال اجرای حداکثر عدالت و تحقق کامل عدالت به مفهوم یک ارزش مطلق و همگانی است».[7]
4. کمتوجهی نهاد حوزه به مسائل اصلی
بر اساس کلام بلندی از امام علی علیهالسلام، یکی از دلایل سقوط و نابودی دولتها و صاحبان جاه و مقام، نادیده انگاشتن مسائل ریشهای و پرداختن به مسائل فرعی و شاخهای است.[8] حوزه علمیه بهعنوان نهادی که دارای اعتبار اجتماعی فراوان است از این قاعده بیرون نیست و اگر اصلها را رها کند یا کمتر موردتوجه قرار دهد و متقابلاً فرع و شاخهها را بهجای اصل بنشاند و هویت خود را در دفاع از این امور تعریف کند، آنگاه سرنوشت سقوط و نابودی در انتظار او خواهد بود و در این میان سهم ارتباطگیری این نهاد با مخاطبانش روزبهروز کمتر میشود.
قاعده «تقدم اصل بر فرع» در نهاد روحانیت باید در دو حوزه اساسی موردتوجه قرار گیرد: «حوزه تربیت درونی» و «حوزه تربیت بیرونی». این نهاد هم در مواجهه با خود حوزویان مکلف به رعایت قاعده مذکور است (تربیت درونی) و هم در مواجهه با غیر حوزویان (تربیت بیرونی). به نظر میرسد نهاد روحانیت در هر دو حوزه، چنانکه باید بهقاعده مذکور التزام ندارد. در مقام تربیت درونی، آیا تمام آنچه به حوزویان آموزش داده میشود مطابق با این قاعده نیست. قرآن کریم بهعنوان اصلیترین منبع معارف اسلامی جایگاه اصیل در نظام آموزشی حوزه ندارد. متون دروس حوزه به مسائل اعتقادی ـ که در منظومه باورهای دینی اصل اصیل هستند ـ بهاندازه مسائل فقهی ـ که بدون شک در مصاف اعتقادات فرع و شاخه محسوب میشوند ـ توجه ندارند. مقوله بسیار مهم اخلاق ـ که زیربنای فقه و نرمافزار بندگی است و بهمراتب از دانشهای رایج در حوزه مهمتر است ـ در سالهای طلبگی بهعنوان یک اصل موردتوجه قرار نمیگیرد. دانشهای بهروز نظیر سواد رسانه یا زبانهای زنده دنیا و… ـ که نیاز مبرم دنیای امروز در مقام مواجهه با مخاطب است ـ موردتوجه اصیل حوزه قرار ندارد. از طرفی دیگر، در نظام تربیتی حوزه آنچه در جایگاه اصل نشسته و بیشترین اقبال از جانب رجال حوزوی را به خود جلب کرده است شایسته چنین جایگاهی نیست. مسائل پیچیده فقهی در ابواب غیر مبتلابه ـ که سالهای زیادی از عمر طلاب با اشتغال به آنها سپری میشود ـ و یا اصول فقه فربهی که پارهای از مباحث آن هیچ کاربردی در فقه ندارند و عملاً از چهارچوب منطق فقاهت بیرون هستند، چقدر ضرورت دارند و تا چه میزان اصل محسوب میشوند؟ دردمندانه باید به این نکته اذعان نمود که حوزه علمیه در مقام «تربیت درونی» فروع را بر اصول مقدم کرده است.
مسئله در مقام تربیت بیرونی نیز کموبیش وضعیتی مشابه دارد. آیا حوزه علمیه در مواجهه با مردم وظایف اصلی خود را بهصورت تمام و کمال موردتوجه قرار میدهد؟ محض نمونه ورود به عرصههایی نظیر طب اسلامی یا دفاع تمامقد از جناحهای سیاسی و… ـ که برای برخی از حوزویان در اوج اهمیت است ـ وظیفه اصلی روحانیت است؟ در مقام آموزش و تعلیم آموزههای اسلامی به مردم آیا آموزههای اصلیتر مورد اهتمام حوزویان است یا بیشتر تأکید بر آموزههای فرعی دارند؟ آیا اولویت آنها، ترویج اخلاق میان مردم است یا ترویج نوعی فرمالیسم فقهی و آموزش صوری احکام شرع بدون تأکید بر آراستگی به فضائل و پیراستگی از رذایل اخلاقی؟ درزمینه ناهنجاریهای اجتماعی، آنچه بیش از همه موردانتقاد حوزویان است تا چه میزان اصیل و ریشهای است؟ مسئله عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر و اقتصاد مریض از طرف حوزویان چقدر مطالبه میشود؟ وضعیت نابسامان محیطزیست یا مشکل بیکاری و اعتیاد یا سخت شدن شرایط ازدواج و بیرغبتی نسل جدید به تشکیل نهاد اساسی خانواده و … تا چه میزان در کانون توجه حوزویان قرار دارد؟
مسئله بسیار مهم در عرصه تربیت بیرونی، انطباق تلاشهای علمی روحانیت با نیازهای جامعه است که امروزه کمتر موردتوجه قرار میگیرد. بسیاری از آوردههای علمی حوزوی، پاسخگوی نیازهای مخاطبان دینی نیست. مرور اجمالی بر عناوین دروس خارج حوزه مدعای این بند را روشن میسازد. غالب درس خارجهای حوزه به ابواب عبادات میپردازند و به مسائل غیرعبادی و اجتماعی توجه کامل ندارند. بر اساس یک گزارش از میان ۱۸۰ کرسی درس خارج فقه در شهر قم، ۱۳۰ کرسی به مباحث «عبادات» اختصاص دارند.[9] درنتیجه حدود ۷۲ درصد جلسات درس خارج فقه در شهر قم به بررسی عنوان «عبادات» اختصاص دارد که تنها کمتر از ۲۰ درصد منظومه فقه شیعی را در برمیگیرد درحالیکه 80 درصد باقیمانده ابواب اجتماعی فقه هستند؛ بنابراین چهره غالبی عالیترین دروس حوزوی، از ضرورتهای اجتماعی عصر کنونی و مسائل اصلی بسیار دور افتاده است.
5. هجمه فعالیتهای ضد دینی در اینترنت
انتقال مطالب دینی به دیگران در طول تاریخ صورتبندیهای متفاوتی داشته است. ابتداییترین شکل آن همان سخن گفتن و خطابه است که در مرحله بعد با گسترش تولید قلم و کاغذ به کتابت و نگاشتن بر روی اوراق تبدیل میشود. این روند با اختراع ماشین چاپ به اوج میرسد و انسان پسازآن با انبوهی از اطلاعات دینی در کتابهای مختلف مواجه میشود. ورود سبکهای جدید نوشتاری مثل روزنامه و مجله و … دایره مواجهه مخاطبان را با آموزههای دینی بازهم تعمیم میدهد تا اینکه این روند به اختراع وسایل الکترونیکی و رادیو تلویزیون میانجامد. در این مرحله طبعاً فصل جدیدی از ارتباط، با جذابیت سمعی و بصری نوین آغاز میشود اما همچنان مخاطب با انفجار اطلاعات دینی مواجه نشده است و این مهم با گسترش اینترنت و فضای مجازی و به دستگیری رسانهای که در آن ارتباط دیداری، شنیداری، نوشتاری و گفتاری در کنار هم قرار گرفتند به کاملترین شکل خود به وقوع میپیوندد.
امروزه یکی از مهمترین کارکردهای اینترنت انتقال مفاهیم دینی و تبلیغ دین است. برخی نویسندگان غربی معتقدند از هر 6 نفر کاربر اینترنت در جهان، دستکم، یک نفر در پی اطلاعات معنوی و مذهبی بوده است. در این زمینه آمارهایی وجود دارد که کمترین میزان دینپژوهی در اینترنت را در حد 25 تا 30 درصد کل کاوشهای اینترنتی اعلام کردهاند.[10] در این صورتبندی جدید امکانات نوینی برای متکلم و مخاطب فراهمشده است که قبل از آن در هیچیک از اشکال ارتباطی وجود نداشته است. بهصورت کلی میتوان این امکانات جدید را ـ که بهصورت خاص ارتباط نهاد روحانیت با مخاطب مجازی را بهغایت مشکل میسازند ـ در چهار محور تبیین کرد:
1) گستره محتوای رقیب: هیچیک از وسایل ارتباطجمعی تا قبل از اینترنت تا بدین سطح محتوای گسترده دینی و غیردینی در اختیار مخاطب قرار نمیدادهاند. تمام گرایشهای دینی و مذهبی با همه تنوع و گستردگی خود در فضای مجازی حضور دارند و شخص میتواند درباره هرکدام که میخواهد اطلاع کسب کند و حتیالامکان با مبلغان و طرفداران یک گرایش مذهبی رابطه آنلاین برقرار نماید. بهراستی این حجم گسترده از امکان دسترسی به افکار مختلف و قرائتهای متفاوت دینی و غیردینی تا پیشازاین برای بشر در این سطح از سرعت و سهولت وجود نداشته است. در اشکال قبلی ارتباطی امکان مواجهشدن مخاطب با نظریات مخالف ضد دینی بسیار کم بوده است اما امروزه مخاطب در مقابل دریای اطلاعات به هر میزان که اراده کند میتواند از محتواهای ضد دینی و ضد اسلامی دیدن کند. درگذشته بسیاری از افراد ایبسا در تمام عمر خود حتی نام برخی فرقههای اسلامی نامسلمان یا گرایشهای اسلامی را نیز نشنیده بودند اما امروزه در فضای مجازی افراد عادی از اعتقادات ظریف فرقههای دیگر خبر میگیرند.
2) عدم محدودیت زمانی و مکانی: در این شکل جدید ارتباطی مخاطب نه منتظر زمان خاصی مثل ایام محرم و صفر است و نه در پی مکانی خاص مثل مسجد. بلکه هر زمان و هر جا که اراده کند خود را در مواجهه با محتوای دینی یا ضد دینی قرار میدهد و چنین امکان گستردهای تا قبل از این برای او وجود نداشته است.
3) ارتباط دوطرفه: در سایر اشکال ارتباطی معمولاً ارتباط یکطرفه بوده است و گوینده دینی مورد پرسش واقع نمیشده است. امروزه فضای مجازی این فرصت را فراهم کرده است که در ارتباطها، سهم گفتگوی مخاطب کمتر از متکلم و مبلغ دینی نباشد و او بتواند هر سؤالی را مطرح نموده و درنتیجه آزادی متکلم مبلغ در نحوه بیان را تا حد قابلتوجهی از او بستاند. این مواجهه در شکلهای سنتی تبلیغ ـ مخصوصاً در شیوه منبر و خطابه ـ وجود نداشته است تا جایی که بسیاری از افراد شکستن سخنان روحانی و سخن گفتن در میانه خطابه او را نوعی بیاحترامی تلقی میکردهاند.
4) ناشناخته بودن هویت: در ارتباطات مجازی هویت طرفین ناشناخته و مجازی است و هویت حقیقی آنها برملا نمیشود. این بستر امکان سوءاستفاده و حسن استفادههای فراوانی را ایجاد میکند و درعینحال عرصه تبلیغ و ارتباط اینترنتی را مشکلتر میکند. در همین بستر است که صاحبان عقاید باطل و منکران و ملحدان میتوانند بهراحتی و بدون محدودیت با افراد مختلف ارتباط برقرار کنند و آموزههای باطل خود را با زیرکی ترویج نمایند. از طرفی مخاطبان نیز میتوانند در زیر پوست مجازی، بهراحتی با صاحب هر تفکری ارتباط برقرار کرده و از خوراک فکری او تغذیه کنند درحالیکه درگذشته حتی اگر شخص میل به این رفتار را داشت به جهت محدودیتهای اجتماعی و ترس از شناخته شدن و مورد شماتت قرار گرفتن این رفتار را انجام نمیداد.
توجه به این محورها، پیچیدگی عرصه تبلیغ در دنیای کنونی را آشکار ساخته و چالش ارتباط روحانیت با نسل حاضر را نمایان میسازد. روحانیت اگر از فرصت فضای مجازی حسن استفاده نبرد و خود را مسلح به ابزار روز برای مواجهه با این پدیده جدید نکند از قله فرصت به دره تهدید سقوط میکند چنانچه اگر خود را مجهز به «سواد رسانه» کند و هجمه فرهنگی عصر کنونی را بشناسد میتواند قلههای بلند این فرصت را فتح کند و با سرعت، دقت، ظرافت و وسعتی بیش از گذشته روند تبلیغ دین و ارتباط با نسل جدید را دنبال کند.
نتیجهگیری
رسالتهایی که روحانیت بر دوش میکشد ـ نظیر تبلیغ، تعلیم، حضور اجتماعی، تصدی سیاسی و… ـ متقوم به ارتباط با توده مردم هستند بهگونهای که اگر این ارتباطها کمفروغ شوند، هویت روحانیت با بحران مواجه خواهد شد. در عصر جدید و مقارن با تحولات جهانی از یکسو و انقلاب اسلامی از سوی دیگر در فراروی این ارتباط چالشهایی به چشم میخورند و این مقاله در همین راستا 5 عامل را تبیین کرد. عواملی که دردمندانه کموبیش در حوزه علمیه موردتوجه نیستند و اگر برنامه دقیقی برای مقابله و خنثیسازی آنها وجود نداشته باشد بدون شک در آینده نزدیک دامنه مخاطب روحانیون را کاهش میدهند و بدین سبب اصل نهاد روحانیت با مخاطره جدی مواجه میشود.
در مقام مقابله با این عوامل پنجگانه، اولاً لازم است مبانی فکری اسلامی و در رأس آنها مسئله توحید و محوریت خدا در مقابل آموزه اومانیسم و لیبرالیسم به افراد جامعه تعلیم شوند. تعلیم در اینجا به معنای «آموزش سخت» ـ که در حال حاضر وجود دارد ـ نیست بلکه به معنای «تلقین نرم» با استفاده از تمام ظرفیت عظیم ابزار هنر و رسانه است. ثانیاً ضروری است روحانیون در عرصه ارتباط با مردم قبل از دعوت زبانی، دعوت عملی و اخلاقی را مورد اهتمام قرار دهند. کنشهای اخلاقی روحانیت بهترین عامل برای ایجاد ارتباط مطلوب با مخاطب است چنانچه ویروس منحوس بیاخلاقی بدترین ضربات را در این عرصه وارد میکند. ثالثاً روحانیت لازم است تا مرز ضرورت به پذیرش نقشهای سیاسی تن ندهد و بکوشد تا هویت خود را بهعنوان «پدر معنوی» حفظ کند و در انگاره مخاطبان خود به «قیم سیاسی» تبدیل نشود. رابعاً لازم است روحانیت هم در حوزه تربیت درونی و پرورش حوزویان و هم در حوزه تربیت بیرونی و پرورش توده مخاطبان، مسائل اصلی را به حاشیه نکشاند و جای ریشهها را با شاخهها عوض نکند. حوزه باید نظام آموزش خود را به اصول آراسته و از فروع پیراسته سازد چنانچه این پیراستگی و آراستگی باید در انجام وظایف، آموزش معارف دینی، مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی و … نیز در کانون توجه قرار گیرد. خامساً یکی از مهمترین وظایف حوزویان در عرصه حاضر شناخت فضای مجازی و مسلح شدن به سواد رسانه و بهرهمندی تمام و کمال از ظرفیت «تبلیغ اینترنتی» است. اگر نهاد روحانیت این اقدامات را انجام دهد در حوزه ارتباط با مخاطب در آینده توفیق خواهد داشت و اگر از آنها رویگردان شود و اهتمامی به اصلاح معضلات مذکور نداشته باشد آینده خویش در مسئله ارتباط با مخاطب را با مخاطره جدی مواجه خواهد کرد.
منابع
- افروغ، عماد (1387)، آسیبشناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفتگو با جناب آقای دکتر افروغ، پگاه حوزه، ش 58.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (1410 ق)، غرر الحکم و درر الکلم، قم: دار الکتاب الإسلامی، دوم.
- شجاعی زند، علیرضا (1388)، روحانیت و موقعیت جدید، شیعه شناسی، ش 26.
- علیمرادی، مصطفی (1394)، بررسی رهیافتهای گوناگون به دین در اینترنت با نگاه ویژه به اسلام، فصلنامه رهآورد، شماره 28.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چهارم، ج 2.
- معصومی، علی (1390)، تعاملات روحانیت و دولت اسلامی، معرفت سیاسی، ش 1.
- http://farsi.khamenei.ir.
- http://iqna.ir/.
[1]. استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، دانشآموخته دکتری فلسفه اسلامی دانشگاه باقرالعلوم.
[2]. معصومی، علی، «تعاملات روحانیت و دولت اسلامی»، معرفت سیاسی، ش 1، 1390، ص 35.
[3]. شجاعی زند، علیرضا، «روحانیت و موقعیت جدید»، شیعه شناسی، ش 26، 1388، ص 259 و 260.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج 2.، ص 105.
[5]. شجاعی زند، علیرضا، «روحانیت و موقعیت جدید»، شیعه شناسی، ش 26، 1388، ص 262.
[6]. افروغ، عماد، «آسیبشناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفتگو با جناب آقای دکتر افروغ»، پگاه حوزه، ش 58، 1387، ص 36.
[7]. پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای، 27/2/1390، دومین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع عدالت، http://farsi.khamenei.ir تاریخ دسترسی 1/3/1398.
[8]. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد غرر الحکم و درر الکلم، قم، دار الکتاب الإسلامی، دوم، 1410 ق، ص 800.
[9]. ایکنا، (1/3/1398)، اختصاص ۷۲ درصد دروس خارج قم به ۲۰ درصد نظام فقه شیعه، http://iqna.ir/، تاریخ دسترسی 11/7/97.
[10]. علیمرادی، مصطفی، «بررسی رهیافتهای گوناگون به دین در اینترنت با نگاه ویژه به اسلام»، فصلنامه رهآورد، شماره 28، 1394، ص 46.