آخرین مواجهة دکتر سروش با حوزویان
رابطه تیره و تار عبدالکریم سروش با حوزویان تاریخی به طول سه دهه دارد. پس از انتشار اولین مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت به قلم او در مجله کیان و پاسخهای برخی از چهرههای حوزوی مثل محمدصادق آملی لاریجانی، جعفر سبحانی و ناصر مکارم شیرازی، آتش این اختلاف روشن شد. سروش در سخنرانی خود در مسجد امام صادق تهران با عنوان «روحانیت و حریت» در این آتش دمید و پس از آن فعالیتهای علمی و عمومی او با حساسیت بیشتری از جانب حوزه پیگیری شد.
در روزهای شیوع بیماری کوئید ۱۹، سروش بار دیگر نگاه تیره خود به روحانیت را ابراز کرد و باز اختلاف مرام و مسلکش را با روحانیان مورد تأکید قرار داد. مصاحبه او با سایت زیتون در ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ و سخنانش در جلسه اول درسگفتار «آفات و خرافات» که در ۲ فروردین ۱۳۹۹ در سایت «مدرسه مولانا جلالالدین» بارگذاری شد، حاوی نکاتی در رابطه با روحانیت و الهیات شیعه بود که واکنشهایی از سوی حوزویان به دنبال داشت.
در مصاحبه با سایت زیتون، به بهانه آغاز شیوع کرونا در ایران از قم، سروش سخنانی را در رابطه با وجوه خرافی آنچه خود دین عوامانهاش میخواند مطرح کرد. او در این گفتگو به تقسیمبندی معروف خود در رابطه با صنوف دینداری میپردازد (دینداری معیشتاندیش/عوامانه، دینداری تجربتاندیش و دینداری معرفتاندیش) و دین عوام را دینداری معیشتاندیش میشمارد. به نظر او این سبک دینداری خیزشگاه خرافات است و روحانیان و مداحان را پیشوایان این سبک از دینداری میشمارد و آنها را حافظان خرافاتی معرفی میکند که در دامان این دسته از دینداران پرورش مییابند. سروش به سخنان تولیت آستان مقدس حضرت معصومه و «دارالشفاء» خواندن حرمهای اهلبیت توسط او اشاره میکند و آن را مصداقی از خرافاتِ باب میل دینداران معیشتاندیش و سطحی میشمارد که از دهان روحانیان شنیده میشود.
سروش در این مصاحبه و همچنین در درسگفتار «آفات و خرافات» تصریح میکند که این خرافات ریشه در منابع شیعه دارند. وی از منابعی مثل بحارالانوار نام میبرد و در ضمن تمسخر آن به «بخارالانوار» مدعی میشود که سهم زیادی از روایاتش مجعول و دروغ است. سروش به تلخیص و تصحیح مرحوم محمدآصف محسنی از این مجموعه روایی اشاره میکند و از حجم روایاتی که در کار او حذف شدند و تلخیص صدوبیست جلد در سه جلد، عدم اعتبار حجم عظیمی از روایات شیعه را استفاده میکند. بهزعم سروش، ریشه بیاعتنایی روحانیت به چنین خرافاتی در منفعتطلبی ایشان است. به نظر او روحانیت از لغزیدن و تردید عوام میترسد؛ چراکه نبض حیات خودش در دست چنین دینداری است. او به روایاتی اشاره میکند که بر سر منابر خوانده میشود و بیشتر به نظر میرسد منافع یک عده و یا یک قوم خاص را تأمین میکند؛ مثل روایاتی که پیشبینی میکنند زمینهای قم و کوفه در آخرالزمان گران خواهند شد و یا روایاتی که فضائلی را برای قمیها و یا شهر قم اثبات میکند و به نظر سروش باید در صحت صدور این روایات تردید کرد. او نام برخی از اهل منبر مثل شیخ حسین انصاریان را میبرد و او را متهم به خواندن روایات مجعول بر سر منبر میکند. سروش به نقل از برخی دوستانش خواندن روایاتی را به حسین انصاریان نسبت میدهد که در آنها گفتهشده سهم قابلتوجهی از یاران امام زمان را ایرانیان تشکیل میدهند. سروش مدعی میشود دوست او که در مجلس حاضر بوده است از خطیب منبع این روایات را مطالبه میکند و او در پاسخ میگوید که ما آنقدر حق تصرف در روایات را داریم.
سروش در ادامه این خرافات را مایه تفرقهافکنی میان مذاهب اسلامی میشمارد و آنها را نشانه نوعی دینداری قبیلهای و جانبدارانه میداند که خدا را در انحصار یک فرقه درمیآورد. او به ماجرایی اشاره میکند که در صداوسیمای ایران از زمان مرحوم میرزای شیرازی و توصیه ایشان به خواندن زیارت عاشورا برای فرار از وبا در سامرا نقل شده است و این را مصداق خرافهپردازی خطرناکی میشمارد که بین مذاهب اختلاف میاندازد. او میگوید من نمیتوانم باور کنم که خداوند تنها شیعیان را به خاطر خواندن یک زیارت عاشورا از وبا ایمن کند و اهل سنت یکی پس از دیگری، طبق نقل مذکور، جان بدهند. سروش به مناسبت آنچه خودش آنها را خرافات عوامانه میشمارد، الهیات بسیاری از علمای بزرگ شیعه را به سستی متهم میکند؛ چراکه بر اساس نقلهایی که به بعضی از آنان اشاره میکند، خرافاتی از این دست در باور کسانی مثل علامه طباطبایی و مرحوم قاضی طباطبایی هم به چشم میخورد.
او در ادامه به وسعت ادعای روحانیت در سرپرستی و پاسخگویی به امور مختلف مردم ایراد میگیرد و این را حاصل ذهنیت عقبافتاده ایشان میداند. به همین مناسبت به طب اسلامی و ماجراهای عباس تبریزیان اشاره میکند و آن را نوعی بیآبرویی میداند که حتی بزرگان حوزه را به واکنش واداشت. او چنین ادعاهایی را حاصل رویکرد ناصحیح متولیان حوزه میشمارد که از علوم انسانی شروع شد و امروز در طب و دیگر شاخه بساطش را گسترده است.
سروش در این مصاحبه روحانیت را مایه بیدینی مردم میخواند و سعی دارد راه خودش را بهعنوان یک دیندار از راه روحانیت جدا کند. او دین خود را نوعی دینداری پیراسته از خرافات و آفات اینچنینی معرفی میکند که خدا را برای حل مشکلات روزمره نمیخواهد و از او معشوقی میخواهد شایسته پرستش و نجوای عاشقانه بنده است و به همین خاطر، این سطح از دینداری را بینیاز از روحانیت و چنین آسیبهایی میداند.
واکنشها
این سخنان از جانب عبدالکریم سروش واکنشهایی را در میان روحانیان برانگیخت که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد.
ابوالقاسم علیدوست، استاد دروس خارج فقه و اصول، در یک ویدیوی ضبطشده به سخنان عبدالکریم سروش پرداخت و آن را مصداق خرافهزایی برای خرافهزدایی معرفی کرد. به نظر علیدوست، سخنان سروش از سر انصاف نیست و پایه و پشتوانه علمی ندارد. او سخنان سروش را به رعدوبرق بیباران تشبیه میکند و معتقد است که از مجموع اشکالات و ایرادهای او نمیتوان مطلب قابلاستفادهای به دست آورد. او با اشاره بهتصریح علامه مجلسی در ابتدای بحار، ادعای سروش را بیفایده میداند؛ چراکه خود نویسنده در ابتدای کتاب گفته است که غرضش جمع روایات و نه نقل آنچه در نظرش معتبر است، بوده است. همچنین او به تحقیقات بسیاری اشاره میکند که در دهههای اخیر در ایران و حوزههای علمیه در قالب مقالات و رسالههای علمی به سرانجام رسیدهاند و هیچ ردپایی از اینهمه در سخنان عبدالکریم سروش دیده نمیشود.
در تارنمای «شفقنا» نیز نوشتاری از سید احمد سجادی که از روحانیان افغانستانی است منتشر شده است که سخنان عبدالکریم سروش را نوعی مغالطه برشمرده است. به نظر سجادی سروش با شکار برخی مثالها که حتی در نزد علمای شیعه هم پسندیده و صحیح نیست در پی حذف جریان روحانیت و رواج سکولاریسم است. سجادی باور دارد که دکتر سروش شاید در برخی مثالها و هشدارهایی که میدهد بر حق باشد، ولی هدف او چیزی بیش از این است و مدعای او بسیار گستردهتر از دلیل و شاهدی است که میآورد. به نظر سجادی مشکل سروش با روحانیت است و او در پی حذف قید اسلامیت از نهادهای انسانی و دولتی در جهان اسلام است. همچنین به نظر او اسلام لیسیده از آداب و احکامی که سروش در دینداری معرفتاندیش ترویج میکند، همان هستهای است که سایر شیعیان و مسلمانان هم به آن باور دارند و سروش تنها با گرفتن پوسته، این هسته را در معرض زوال قرار میدهد. درست مثل میوهای که با نبود پوست زودتر فاسد میشود. سجادی در مرحلهای دیگر که خودش آن را نقد مبنایی میشمارد، به قیاس باطلی اشاره میکند که در نظر کسانی مثل دکتر سروش میان عالم اسلام و عالم مسیحیت شکل گرفته است. به نظر او این دو دین، جریانهای تاریخی متفاوتی را پشت سر گذاشتهاند و مفاهیم متنوعی در دامان الهیات هرکدام شکل گرفته است. سجادی سعی میکند تا با برجسته ساختن این تفاوت به راه باطلی که سروش در مسیر استدلال طی میکند اشاره کند و ریشه مغالطات او را عدم توجه و درک مناسب از واقعیت الهیاتی شیعه میداند.
سید مرتضی حسینی کمالآبادی هم در یادداشتی که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرد، به برخی از سخنان عبدالکریم سروش پاسخ داد. او در این یادداشت، ایرادهای سروش به منابع روایی شیعه را حاصل ناآگاهی او میداند. کمالآبادی اشتباه فاحش سروش در شمارش مجلدات کتاب «مشرعه بحارالانوار» به سه مجلد، درحالیکه دو مجلد است را یادآور میشود. همچنین او به مبنای مورد اختلاف محمدآصف محسنی اشاره میکند که تنها به وثوق سند اعتماد میکرد اشاره میکند و یادآور میشود که این مبنا مورد وفاق نیست و در نزد مخالفان این مبنا نتیجه فرق میکند. همچنین به نظر کمالآبادی دکتر سروش حتی از محتوای کتاب بحارالانوار هم اطلاع چندانی ندارد. صد در صد آنچه در این کتاب آمده است روایت نیست که از تلخیص آن به سه یا دو مجلد حجم عظیم روایات کنار گذاشته شده باشند. حجم قابلتوجهی از این کتاب را تحقیقات شخص محمدباقر مجلسی تشکیل میدهد که ذیل روایات درج شده است و در کتابهای تلخیص این تحقیقات حذف میشوند. همچنین پنج مجلد از مجموعه صد و ده جلد کتاب بحار شامل اجازات مرحوم مجلسی است. کمالآبادی همچنین به اشکالات عبدالکریم سروش به اطلاعات و دانش روحانیان هم میپردازد و اشکالات او را حاصل ناآشنایی خودش با تراث میداند. بهزعم او، سروش بیشتر در پی تخریب روحانیت است تا ایجاد بستری برای گفتوگو و نقد سازنده.
همچنین شیخ حسین انصاریان در یک فایل تصویری ضبطشده که در کانال تلگرامی منسوب به وی منتشر شده است، به اتهامات دکتر سروش نسبت به خودش پاسخ میدهد و علاوه بر تکذیب نسبتی که سروش در نقل خود به ایشان میدهد، منابعی را معرفی میکند که در آنها تصریح شده است سهم قابلتوجهی از یاران امام زمان از عجمها هستند.