تسلط طالبان بر افغانستان و موضع حوزه علمیه

نشریات

تسلط طالبان بر افغانستان و موضع حوزه علمیه

 

حمید عنایت‌اللهی [1]

مقدمه

تحولات افغانستان طی ماه‌های گذشته اغلب تحلیل گران را دچار غافلگیری نمود و طی مدت کوتاهی پس از خروج نظامیان آمریکایی و خلأ قدرت در این کشور، طالبان پس از بیست سال توانست مجدد به کابل رسیده و در عرصه سیاسی افغانستان تبدیل به قدرت شود. طی این فرآیند از زمان تخلیه اردوگاه بگرام تا تصرف ولسوالی‌های مختلف این کشور و نهایتاً سقوط دولت، تحلیل‌های مختلفی از علل شکست دولت تا تهدیدات و فرصت‌های این روند توسط ایران و شیعیان مطرح‌شده است.

مؤلفه‌های مختلفی افغانستان را برای مرجعیت و روحانیت شیعی مهم کرده است. بنا بر آمارها شیعیان افغانستان 30 تا 35 درصد جمعیت این کشور را تشکیل داده‌اند و تشیع مذهب رسمی این کشور است. هزاره بزرگ‌ترین قوم شیعه و سادات، هراتی‌ها، قزلباشها و گروه‌هایی از بلوچ‌ها، تاجیک‌ها و پشتون‌ها دیگر اقوام شیعه این کشور هستند. شیعیان افغانستان که عمدتاً از هزاره‌ها هستند، در طول تاریخ به خاطر اعتقاد مذهبی‌شان از طرف حکومت­های سابق در انزوای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار داشتند. با روی کارآمدن طالبان، زمزمه‌هایی مبنی بر فشارهای مجدد آنان بر شیعیان مطرح گردید تا اینکه ویدئوهای منتشر شده از مراسمات عزاداری اباعبدالله (ع) در این کشور و برخی دیگر از مستندات ازجمله حضور طالبان در یکی از مجالس مهم عزاداری در بامیان[2] و حضور گسترده و استقبال آن‌ها از تکنولوژی و فضای مجازی[3] و مانند آن، این گمانه‌زنی را ایجاد کرد که طالبان رویکرد گذشته خود را نسبت به شیعیان اصلاح نموده است.

مسئله دیگر جمعیت قابل‌توجه طلاب و شیعیان افغانستانی مقیم ایران است، که در شهرهای مذهبی کشور ازجمله قم و مشهد اقامت گزیده‌اند و در مرکز آموزشی جامعه المصطفی (ص) و سایر مدارس علمیه کشور مشغول تحصیل و تدریس و مانند آن هستند. مرحوم آیت‌الله محقق کابلی ازجمله مهم‌ترین شخصیت‌های مذهبی این کشور بود، که درس ایشان سال‌ها در حوزه علمیه قم برپا و محل مراجعه شیعیان افغانستانی بوده است.

به هر روی نظر به اهمیت تحولات اخیر برای مذهب تشیع، موضع حوزه علمیه قم در قبال این تحولات از اهمیت وافری برخوردار است. گزارش پیش رو تلاش می‌کند مروری بر مواضع مختلف علماء و شخصیت‌های حوزه علمیه قم در خصوص تحولات افغانستان داشته باشد.

 

1. طالبان متأخر یا متقدم

مهم‌ترین منازعه در طول ماه‌های گذشته بر سر هویت طالبان بوده است که کم‌وبیش در متن حوزه علمیه قم نیز قابل رصد است. در طول این فرآیند که هم‌زمان با ایام محرم بود، بخشی از جریان مذهبی و روحانیت  کشور، نسبت به تحولات افغانستان و متقابلاً آنچه سکوت جمهوری اسلامی می‌خواندند معترض بودند و بخشی دیگر موضعی متفاوت داشتند. وب‌سایت مباحثات در یادداشتی هشداری نسبت به برخی حمایت‌های داخلی از طالبان و مواضع انتقادی دیگر نوشت:

موضوع طالبان ممکن است در فضای حوزه علمیه منجر به ایجاد انشقاق شود؛ انشقاقی که هزینه‌ی آن نسبت به فایده بسیار بیشتر است. واقعیت امر آن است که فضای غالب حوزه نگاه کاملاً منفی به طالبان دارد و آنانی که نگاه مثبت به این گروه دارند، نمی‌توانند بدون ارائه‌ی شواهد مستدل و قوی در بلندمدت نظر خود را تبلیغ کنند و هزینه‌ی روانی برای فضای انقلابی در حوزه ایجاد نمایند. این نگاه منفی امری کاملاً جدی و طبیعی است تا آنجائی که فرماندهان نظامی نیز نتوانستند مراجع تقلید و اعضای جامعه مدرسین را در این زمینه با خود همراه سازند[4].

این فضا گویای نوعی واگرایی و اختلافات در خصوص مسائل افغانستان بود. اختلافی که ریشه در گذشته و عملکرد طالبان و از سویی دیگر رفتارهای ضدآمریکایی آنان داشت. به صورت کلی در مواضع بیان شده از ناحیه حوزویان، دو دیدگاه در ذیل نسبت شیعیان و جمهوری اسلامی با طالبان صورت‌بندی گردیده، که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود.

 

2. دیدگاه اول، سازش با طالبان

این دیدگاه بر آن است که ایران نسبت به تحولات افغانستان اشراف کامل داشته و با جلوگیری از ورود شیعیان ازجمله فاطمیون به جنگ با طالبان از یک جنگ شیعه و سنی بلندمدت که مدنظر دولت‌های متخاصم بوده جلوگیری کرده است. بر اساس این دیدگاه طالبان متأخر با طالبان متقدم متفاوت گردیده است و بر اساس برخی معاهدات مقرر گردیده، که شیعیان افغانستان در روند تحولات فعلی افغانستان آسیب نبینند. این تحلیل از سوی برخی رسانه‌های داخلی و برخی از تحلیل‌گران نزدیک به‌نظام نیز مطرح می‌شود. این دیدگاه در برخی از مقاطع به سمت طرح مسائلی رفت که اعتراضاتی را برانگیخت ازجمله اظهارات امام جمعه پردیسان، که طالبان را گام دوم انقلاب خواند و مدعی شد افغانستان به‌سرعت در حال پیوستن به جبهه مقاومت است.[5] این نگرش در سویه‌های معتدل‌تر آن نیز مطرح گردید. مثلاً در بیانیه مفصل جامعه مدرسین نیز با تفکیک طالبان از گروه‌های تکفیری توصیه‌شده است:

همه مردم افغانستان، رهبران سیاسی این کشور و گروه طالبان باید به این نکته توجه داشته باشند که رفتن به‌سوی جنگ مذهبی، فتنه جدید جبهه استکبار جهانی، صهیونیسم بین‌المللی و ایادی دست‌نشانده آن‌ها است و همه‌ اطراف باید با نگاه راهبردی به مسئله تقریب بین مذاهب اسلامی و احساس مسئولیت برای پیوند میان مسلمانان افغانستان، مبارزه مشترک و متحد با جریان‌های تکفیری، افراطی و تفرقه‌انگیز با حفظ روابط مسالمت‌آمیز با کشورهای همسایه را در دستور کار خود قرار دهند.[6]

در کنار این بیانیه‌ها افرادی همچون آیت‌الله علیدوست و آیت‌الله علوی بروجردی و دیگر اساتید و از سوی دیگر مجمع جهانی اهل‌بیت، جامعه مدرسین و برخی دیگر از نهادها بیانیه‌های منتشر نمودند. در بیانیه معتدل آیت‌الله علیدوست تلاش شده به همه ابعاد ماجرا توجه شود:

دراین‌باره نباید دغدغه موجه صاحبان دغدغه به‌ویژه مراجع عظام تقلید نسبت به اوضاع افغانستان و فعالیت برخی گروه‌ها در این کشور و توطئه قدرت‌های خارج از این کشور، نادیده گرفته شود. بدون تردید بدبینی ناموجه و نادیده گرفتن واقعیت‌ها در افغانستان، رفتاری ناصحیح است، لکن اعتمادهای بدون ضمانت و مبتنی بر برخی گفته‌ها نیز، کرداری نامعقول به نظر می‌رسد.

ایشان در ادامه افزوده است:

تمام ظرفیت‌ها باید صرف فاصله دادن گروه‌های قدرت در افغانستان از درگیری باشد. در این میان منافع همه مردم افغانستان به‌ویژه شیعیان آن دیار – که در معرض تهدید و آزار بیشتری هستند – نیز باید مطمح نظر قرار گیرد. بر اصحاب رسانه در جمهوری اسلامی است که ضمن پرهیز از خبرسازی و خبررسانی برخلاف سیاست‌های لازم و صحیح، مردم را قانع کرده و ابهام مسئله را برطرف نمایند. البته وظیفه اقناع، بیشتر متوجه مسئولان مرتبط با حوادث افغانستان در جمهوری اسلامی ایران است.[7]

در بیانیه منسوب به دفتر آقای سید صادق شیرازی در کابل نیز اشاره‌شده است:

حوادث و تحولات اخير افغانستان بار دیگر دردها و رنج‌های ملت مسلمان و مظلوم افغانستان عزیز را تجدید و خوف فتنه‌انگیزی استکبار جهانی و بدخواهان امت اسلامی توسط عوامل مزدور، که بعضاً در قالب دین و افراط‌گری مذهبی موجبات تفرقه و تشدید کراهت و نزاع بین برادران دینی وامت اسلامی، و بالخصوص ملت مسلمان و قهرمان و مجاهد افغانستان را تقویت نموده است، در این شرایط بسیار حساس و تاریخی انتظار می‌رود که ملت فهیم و متدین افغانستان با الهام از قرآن کریم «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا»، دست اخوت و برادری به دست هم داده، و مانع از تخریب کشور، قتل، خونریزی، و برادرکُشی بیشتر شوند.[8]

 

3. دیدگاه دوم، مقابله با طالبان

دیدگاه دوم غالباً از سوی طیف سنتی و هویتی جامعه مذهبی مطرح می‌شود و معتقد است طالبان گروهی با تفکرات سلفی‌گری و وهابی‌گری است، که هیچ تغییر هویتی و استراتژیک نداشته و به‌صورت مقطعی در حال همکاری‌های موقت با شیعیان است و به‌زودی به رفتارهای گذشته خود برمی‌گردد. طیفی از جریانات سنتی حوزه در همین فضا تنفس می‌کنند و معتقداند که جمهوری اسلامی نباید در این فقره با طالبان سازش کند. مهم‌ترین بیانیه در این خصوص، بیانیه آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی بود که بازتاب‌هایی در رسانه‌های مختلف داشت. ایشان در این بیانیه اشاره داشت:

این‌جانب بنا بر وظیفه دینی و انسانی خود، به همه دولت‌ها و مراکز بین‌المللی به‌ویژه سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی و دولت جمهوری اسلامی ایران، هشدار می‌دهم که نسبت به این وحشی‌گری‌ها و شهادت تعداد زیادی از مظلومین در افغانستان و آواره‌گشتن هزاران نفر از مردم، اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کودک، واکنش جدی نشان دهند تا جلوی تجاوزها گرفته شود، به‌یقین، سکوت امروز آن‌ها موجب پشیمانی و ندامت در آینده است[9].

این مهم‌ترین بیانیه در سطح مرجعیت با رویکرد انتقادی بود و پس از این سطح، افرادی همچون آیت الله بیات زنجانی قرار دارند. بیانیه وی مفصل‌تر و سویه‌های انتقادی‌تری نسبت به روند طی شده در افغانستان و مشابهت‌سازی با ایران دارد.

قدرت گرفتن دوباره جریان طالبان در افغانستان هم هشدار است و هم آزمون. هشداری است برای آن‌که یادمان نرود جریان خشونت، تحجر و ترور در دین‌داران قشری مسلک هنوز زنده است و خودش را بازتولید می‌کند و فقط پرچم و نام خود را عوض می‌کند. لذا مبارزه فکری و عملی با آن، تکلیفی است که تعطیل‌بردار نیست.

وی در بخشی از این بیانیه ضمن اشاره به این نکته که «این تفکر در ایران ما هم هست ولی هنوز متحد نشده» افزود:

بر این اساس این‌جانب یک توصیه به علمای حوزه و دانشگاه و حوزه‌های علمیه و صاحبان خطبه و منبر دارم و یک توصیه هم به عموم برادران و خواهران دینی. توصیه‌ام به علمای حوزه و دانشگاه، فعالان اجتماعی و جریان‌های سیاسی آن است که به‌طور آشکار و علنی مرز خود را با این جریان تندرو، خشن و تروریست بیان و ابراز کنند و دیگران را هم به این کار تشویق کنند و همچنین نقد آن را از لابه‌لای گفتار و متون متقدم و معاصر بازگو و تبیین کنند، وگرنه به‌مرور و بر اثر سکوت و سکون و بی‌اعتنایی، می‌بینم آن روزی را که باید خودمان با عمّال و نمایندگان همزاد و هم ذات داخلی این جریان تندرو و خشن در داخل کشور بجنگیم که شاهدهای آن هم نمایان است.[10]

حجت الاسلام سید حسن خمینی از دیگر کنشگران حوزوی و سیاسی کشور نیز هم‌زمان با ورود طالبان به کابل در صفحه اینستاگرام خود، طالبان را وجهه‌ی دیگر اسلام متحجر خطاب نمود.[11]

در سوی دیگر ماجرا و عراق نیز امام جمعه نجف نسبت به سیاست ایران در قبال طالبان معترض گردید و در خطبه‌های نماز جمعه نجف جمهوری اسلامی ایران را به فشار بر طالبان برای توقف کشتار شیعیان و اسارت زنان در افغانستان دعوت کرد.[12]

جمع‌بندی و پیشنهادات

نگاهی به روند تحولات افغانستان نشان می‌دهد که گرچه در ماجراهایی مثل انفجار مدرسه سیدالشهدا نوعی وفاق و محکومیت در بین حوزویان دیده می‌شود و همه جریانات حوزوی نسبت به تحولات افغانستان اتحاد نظر داشتند، اما هر چه جلوتر آمد دیدگاه‌های مختلفی در خصوص افغانستان و خصوصاً رویکردهای طالبان مطرح گردید. در این میان برخی از ناظران معتقد به کنشگری انفعالی مرجعیت شیعه و روحانیون می‌باشند. محسن حسام مظاهری از پژوهشگران حوزه جامعه‌شناسی دین، طی یادداشتی که جنجال‌های زیادی به پا کرد، عنوان صعود طالبان و افول مرجعیت را انتخاب نمود.[13] مظاهری  معتقد است مرجعیت و روحانیت شیعه بر حسب رویکرد تاریخی‌اش به این قبیل مسائل، باید جدی‌تر به مسئله افغانستان ورود می‌کرد. آیت‌الله واعظ زاده بهسودی از روحانیون افغانستان نیز در نامه‌ای سرگشاده خطاب به مرجعیت قم و نجف نوشت: «خدایم را مناجات نموده، شاهد می‌گیرم که صدای مردمم را به گوش مراجع معظّم تقلید که متولیان دین می‌باشند رساندم، تا باشد که تکلیفم را ادا کرده باشم و خوب است شکوه‌نامه‌ای هم بخوانم».[14]

به نظر می‌رسد اغلب روحانیون شیعه خصوصاً طی روزهای پس از تصرف کابل و رویکرد طالبان در قبال شیعیان، در حال رصد تحولات هستند.[15] به‌عنوان مثال آیت‌الله بهسودی از روحانیون بلندپایه و از شاگردان مرحوم محقق در این خصوص در مصاحبه‌ای با جماران اشاره دارد:

چند روز بیشتر از تسلط این‌ها به افغانستان نگذشته و فعلاً زود است که ما قضاوت کنیم تغییراتی در افکار این‌ها به وجود آمده یا نیامده است. باید در آینده عملکرد این‌ها دیده شود و فعلاً پیشاپیش نمی‌توانیم قضاوت کنیم. از صحبت‌های فعلی این‌ها چنین برداشت می‌شود که با گذشته تغییر کرده‌اند، ولی وقتی قدرت پیدا می‌کنند و برنامه‌ها اجرا می‌شود، باید ببینیم که در عمل با گذشته تغییر کرده یا نکرده است. شرایط زمان هم این‌ها را مجبور به تغییر می‌کند. اگر واقعاً بخواهند بر افغانستان حکومت کنند، که باید تغییر کنند. اگر تغییر نکنند، حتی قسمت روشنفکر مردم پشتون هم روش این‌ها را نمی‌پذیرد. یعنی واقعاً اگر بخواهند حکومت دوام‌داری داشته باشند، باید تغییراتی به وجود بیاورند.[16]

بر این اساس به نظر می‌رسد دو منطق در حوزه سیاست خارجی ایران در قبال طالبان صف‌آرایی نموده‌اند که هر دو دلائلی داشته و درعین‌حال اشکالاتی بر آن وارد است. در یک‌سو  و نیز در بین طیفی از  حوزویان، تلاش می‌شود خطرات ظهور مجدد طالبان گوشزد شود و برای اثبات این مدعا که مقابله با طالبان امری ضروری است، به دلائلی همچون ظهور ایدئولوژی‌های افراطی، نفوذ پاکستان و عربستان و وهابیت، ظلم به شیعیان هزاره، به خطر افتادن منافع اقتصادی و فرهنگی، احتمال مداخله و ناامنی در شرق کشور بخصوص در مناطق سنی‌نشین استناد می‌شود و حتی احتمال وقوع جنگی همانند جنگ هشت‌ساله عراق، مطرح می‌گردد و حتی در ایام پیشروی طالبان به سمت کابل، پیشنهاد مداخله نظامی و حمایت شیعیان و فعال شدن لشکر فاطمیون طرح می‌گردد.

در سوی دیگر اما، رفتار جمهوری اسلامی با توجه به ظرفیت‌های ایجاد شده در افغانستان عاقلانه تلقی می‌شود. بر این اساس ورود مستقیم یا غیرمستقیم ایران، منجر به یک جنگ مذهبی بی‌حاصل می‌شود و در صورت پیروزی میدانی، بازهم بازنده خواهیم بود چراکه طالبان در متن زندگی مردم افغانستان بوده و ریشه‌دار هستند تا جایی که آمریکا نیز با صرف هزاران میلیارد دلار و هزاران نظامی کشته‌شده با شرایط خاصی از این کشور خارج شد. سرنوشتی که شوروی هم بدان مبتلا شد. از سوی دیگر برای ایران که تحت سخت‌ترین تحریم‌ها است و در یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی قرار دارد، ورود به یک جنگ نظامی فاجعه‌بار خواهد بود.

به نظر می‌رسد هر دو سر طیف فارغ از سیاست‌های کلان نظام، در حال رصد و نوعی بی تصمیمی قرار دارند و منتظرند تا  واقعیت‌های میدانی و رویکرد طالبان حقیقت را مشخص کند.

بر این اساس پیشنهاد این یادداشت توجیه شخصیت‌ها و تصمیم‌گیران حوزوی و مذهبی کشور در خصوص راهبردهای جمهوری اسلامی در حوزه افغانستان است؛ چراکه هر بیانیه و اظهارنظری وحدت‌شکن، می‌تواند بهانه‌ای به دست گروه‌های افراطی داده و بخشی از ظرفیت امنیتی و نظامی کشور را در شرق کشور به خود مشغول کند.

 

فهرست منابع:

[1]– دانش‌آموخته حوزه علمیه قم

[2]– ایرنا، 26/5/1400

[3]– وب‌سایت پژوهشگاه فضای مجازی

[4] – مباحثات 24/5/1400

[5]– دیده بان 24/5/1400

[6]– ایرنا 3/5/1400

[7]– ایرنا 3/5/1400

[8] – وب‌سایت مرجعیت 22/5/1400

[9]– ایرنا، 24/5/1400

[10]– ایلنا 10/5/1400

[11]– دنیای اقتصاد 24/5/1400

[12]–  شیعه نیوز 26/5/1400

[13]– انصاف نیوز 20/4/1400

[14] – شیعه نیوز 10/6/1400

[15]– آیت‌الله بهسودی از روحانیون

[16]– جماران 29/5/1400

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست