پیرِ آرمان عدالت و تفکیک
حامد عبداللهی سفیدان[1]
درآمد
آخرین روز مرداد 1400، کرونا ویروس یکی دیگر از بزرگان دانش و معرفت کشورمان را به کام مرگ فرستاد. محمدرضا حکیمی در 86 سالگی پس از روزها مبارزه با بیماری کووید 19، به جهان حقیقت، بار سفر بست. حدود هشتاد سال زندگی علمی و عملی پربار مرحوم حکیمی و اثرگذاری او در حوزة اندیشة دینی و اسلامی، موجب شد که با درگذشت او، بار دیگر تنور گفتوگو دربارة شخصیت وی و مکتب تفکیک گرم شود؛ بهویژه که سالهای اخیر بحث دربارة مکتب تفکیک در حوزة علمیه رونق گرفته است. در این نوشتار بر آنیم که بهاختصار مهمترین ویژگیهای علمی و عملی مرحوم حکیمی را -که شامل مکتب تفکیک و رویکرد عدالتخواهانة وی میشود- روایت کنیم. همچنین میکوشیم مهمترین بزنگاههای اندیشة محمدرضا حکیمی را در حد توانایی اندکمان و متناسب با اختصار نوشتار روشن سازیم.
1. حیات نویسندة الحیات
هرچند شخصیت و زندگی محمدرضا حکیمی چندان ناگفته و ناشناخته نیست اما بهتر است برای آشنایی با مسیر طیشدة او و زمینههای فکریاش، نیمنگاهی به زندگینامة حکیمی داشته باشیم. محمدرضا حکیمی در 14 فروردین سال 1314 خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. پدرش که از اردکان به مشهد مهاجرت کرده بود، از بازاریان معتبر مشهد بود. حکیمی از ششسالگی پا در راه آموختن گذاشت و در این مسیر، سال 1326 وارد حوزة علمیه و مدرسة نواب مشهد شد. بیست سال در حوزة مشهد بود و در این سالها، پای درس بزرگانی مثل محمدتقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سید محمدهادی میلانی و احمد مدرس یزدی نشست و ادبیات، فقه، فلسفه، ریاضیات و نجوم آموخت. سال 1348 در بیستوچهارسالگی از مرحوم آقابزرگ تهرانی، اجازة اجتهاد گرفت. حکیمی سال 1345 به تهران رفت و همنشین روشنفکران، اندیشمندان و ادیبان متنوعی از طیفهای گوناگون شد. او با مؤسسة فرانکلین (انتشارات علمی فرهنگی فعلی) همکاری علمی داشت. حاشیه بر کتابهای تاریخ فلسفه اسلامی و سیری در اندیشه سیاسی عرب و ویرایش برخی آثار دیگر، ازایندست فعالیتهای او بود. همچنین حکیمی در این دوره، حلقة اتصال میان روشنفکران چپ و نواندیشان دینی بود و با اندیشمندانی چون مهندس مهدی بازرگان، شهید مطهری و دکتر علی شریعتی آشنا شد. شریعتی بعدها حکیمی را وصی خود قرار داد و اختیار آثارش را به او بخشید. علی شریعتی او را مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوی، آزادی و ادب و دانش و دین خواند.
محمدرضا حکیمی از اوایل دهة 30 و نهضت ملی شدن صنعت نفت، فعالیتهای انقلابی و روشنگری را آغاز کرده بود. در سال 1340 مقالهای نوشت و مذهب تشیع را مذهبی انقلابی و مدافع محرومان معرفی کرد و اذهان را به حماسههای علوی، شورشهای شیعه و فلسفة آن و معرفی مکتب این آرمان والای اسلام که در آن هیچ ستم و ناهمسانی در میان تودهها نماند و اینکه انسانها باید آزاد باشند و آزاد بیندیشند، متوجه کرد. حکیمی در سالهای خفقان، چندین بار در شهرهای گوناگون ازجمله، تهران، رشت، خوی، سلماس، مرند و ارومیه بازداشت و زندانی شد و زمانی هم که به تهران مهاجرت کرده بود بارها به ساواک احضار و تهدید میشد. او پس از آشنایی با شهید نواب صفوی در مشهد مقدس، بهشدت تحت تأثیر اندیشههای او قرار گرفت و بهعلت فعالیتهای مبارزاتی و اولویت آنها، خود را مکلف به ازدواج ندید و بهعلت فعالیتهای فرهنگی و سیاسی، پوشیدن لباس روحانی را (پس از 15 سال ملبس بودن) دیگر لازم ندانست.[2] مرحوم حکیمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مشغول تحقیق و پژوهش شد و تقریباً انزوایی خودخواسته اختیار کرد و معمولاً از حضور رسانهای یا سخنرانی عمومی پرهیز داشت؛ خاصه آنکه آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی را فراموششده یا محققنشده میدید.
مرحوم استاد محمدرضا حکیمی از معدود عالمانی بود که علاوه بر دغدغههای نظری و علمی، دلمشغولیهای اجتماعی پرشوری داشت که آثار پرشمارش گواه آن است. هرچند زندگی و شخصیت او ابعاد گوناگونی داشت اما دو جنبة معرفتشناختی و اجتماعی او بیش از دیگر جنبهها برجسته و اثرگذار بودهاند. در ادامه این دو جنبه را بهاختصار توصیف میکنیم.
2. پرچمدار تفکیک
شاید بتوان گفت چالشبرانگیزترین جنبة محمدرضا حکیمی، دفاع او از مکتب فکری خراسان و سیرة استادش، شیخ مجتبی قزوینی (متوفی 1346ش) باشد. حکیمی با نامگذاری این شیوة فکری به «مکتب تفکیک» و تألیف آثار گوناگون که مهمترینشان کتاب مکتب تفکیک در سال 1375 و کتاب الهیات الهی و الهیات بشری در سال 1386 بود- کوشید پروژة فکری میرزا مهدی اصفهانی (متوفی 1365ق) و شیخ مجتبی قزوینی را ساختارمند و منقح کند.
مکتب تفکیک را بهاختصار میتوان با عبارتهای استاد حکیمی به این صورت تعریف کرد:
«مکتب تفکیک یعنی آن جهانبینی، جهانشناسی، نظام شناختی، دستگاه فکری و مبانی اعتقادی که میان مفاهیم و اصطلاحات بشری یا ممتزج از سویی و معارف خاص الهی و آسمانی (کتاب و سنت) از سویی دیگر تفاوت قائل است و فرق میگذارد. در واقع یا به عبارت بهتر، تفاوتی را که هست و واقعیت دارد میپذیرد و بیان میکند و روشن میسازد و بنا به دلایلی، از این فرق و تأکید بر آن و توجه دادن اذهان و افکار و نفوس به آن نمیگذرد. (بهجز نقدهایی که بر مسائل و مبانی آن دو مکتب، در تفاصیل فنی خود، دارد) و در این سه مبنا و مکتب (وحی؛ فلسفه و عرفان) «تفکیکی» است نه «تأویلی» و «مزجی» و «التقاطی» و «تطبیقی»؛ زیرا این امر را ناشدنی میداند.»[3]
مکتب تفکیک بر آن بود که نباید معارف دینی را با عینک فلسفه یا عرفان دید و معارف دینی را تأویل کرد؛ چراکه اولاً معارف دینی در روش استقلال دارد و ثانیاً دین از استدلالهای فلسفی و عرفانی بینیاز است و با غنای خود، میتواند مستقلاً پاسخگوی بشر باشد. محمدرضا حکیمی بارها تأکید کرده بود که مکتب تفکیک ضد فلسفه نیست؛ بلکه ضد تأویل است؛ تأویل به معنای برگشت چیزی به چیز دیگر که در معارف قرآنی موجب سلب خلوص قرآن و آلوده شدنش به توهمات اشراقی و شهودی و مانند آن میشود.
«تفکیکیان، خلط کردن و تأویل کردن حقائق الهی را با دادههای فلسفی، هر فلسفهای که باشد، روا نمیدانند. تفکیکیان به اعتبار پیروی از وحی «مثیر دفائن عقول» از عقل دفائنی استفاده و بهره میبرند که «اعماق» عقل است و دیگران همه از سطوح عقل استفاده کردهاند (عقل ابزاری) و میان «عقل ابزاری» و «عقل انواری» فرق بسیار است.»[4]
برخی معتقدند مکتب تفکیکی که محمدرضا حکیمی مقرر آن است، نسخة تعدیلشدة پیشینیان اوست. گویا مکتب تفکیک حکیمی در سه حوزه، متفاوت با نسخة نسخت آن است:
الف. نسبت میان وحی، عقل و کشف: بنیانگذاران مکتب تفکیک راه دین را از راه عقل و عرفان کاملاً جدا میدانستند و حتی بر این باور بودند که علوم الهی برای ریشهکنی علوم بشری نازل شدهاند که علومی یکسره جهالت و نادانی است و میان آنها اشتراکی نمیدیدند؛ اما استاد حکیمی، میان فلسفة الهی اسلامی و وحی قرآنی نسبت عدمتساوی کلی برقرار میکند و میان این دو اشتراکاتی را هم میدید.
ب. توجه به فلسفه و فلاسفه: بنیانگذاران مکتب تفکیک، نیت رواج فلسفه را تضعیف معارف اهلبیت (علیهمالسلام) به دست خلفای عباسی میدانستند؛ اما مرحوم حکیمی با تکریم فیلسوفان و عارفان بر این باور بود که مطالب فلسفه و عرفان، چنان نیست که صد درصد و در همهجا و در همة مسائل و موارد، منطبق و مطابق با مبانی وحیانی باشد و حتی از فلسفة پویا و گاه لزوم یادگیری آن سخن میگوید.
ج. جنبة سیاسی-اجتماعی مکتب تفکیک: این جنبه در آثار و اندیشههای بنیانگذاران دیده نمیشود؛ اما مرحوم حکیمی بر این جنبه تأکید دارد و معتقد است جامعهسازی قرآنی فقط با تحقق مسائلی کلیدی که از تعالیم قرآنی که مکتب تفکیک بر آنها مبتنی است، ممکن است.[5]
اندیشههای تفکیکی مخالفان و منتقدان جدی میان دانشگاهیان و حوزویان یافت که آثار گوناگونی در رد مبانی تفکیکی نوشتند. ازآنجا که این نوشتار در پی بررسی نقدها به مکتب تفکیک یا تحلیل نظریة تفکیک نیستیم؛ ازاینرو فقط به برخی از مهمترین نقدها به مکتب تفکیک بسنده میکنیم:
الف. ناممکن بودن کنار گذاشتن عقل: کنار گذاشتن عقل و برهان فلسفی به بهانة رسیدن به معارف ناب، ناممکن است چراکه در هر مرحله از خوانش، فهم، استنباط و تقریر معارف دینی برای دور ماندن از کجرویها و اتفاقاً رسیدن به هدف معارف، ابزاری جز عقل و دانشهای بشری نیست؛
ب. محدود شدن دایرة مخاطبان: با محدود کردن استدلالها به معارف دینی، مخاطبان ما محدود به کسانی خواهد بود که در دایرة مذهب تشیع هستند و حتی دیگر مسلمانان را شامل نمیشود؛ چه برسد به ادیان دیگر یا ناباوران به خداوند که تنها مسیر مشترک گفتوگو با آنها فلسفه و مسائل عقلی است؛
ج. نقلقول نادرست از فلاسفه: مرحوم حکیمی در برخی آثارش بهویژه کتاب الهیات الهی و الهیات بشری نقلقولهای مفصلی از فیلسوفان، در نقد و رد فلسفه بیان میکند. برخی بر این باورند که این نقلهای ناقص، بیتوجه به بستر اصلی، بیتوجه به دیگر سخنان گوینده، انتساب بیدلیل و نقل کاذب رخ داده است؛[6]
د. خلط میان حقیقت دین و معرفت دینی: دین بهمعنای حقیقت دین در مرتبة علم الهی و خالص از اوهام بشری است و دین بهمعنای معرفت دینی امری بشری است که در اذهان ما صورتبندی میشود. این صورتبندی بشری خواسته یا ناخواسته از علل مختلف و ازجمله فلسفه اثر پذیرفته و گریزی از این اثرپذیری نیست.
مرحوم حکیمی البته گاهی در آثارش به برخی انتقادات پاسخ میداد که گاه پاسخهای تندی هم بود. او بر این باور بود که «منتقدانِ تفکیک، سخنِ ما را بهخوبی درنیافتهاند و کسانی که میگویند مکتب تفکیک با عقل مخالف است، یا از روی اندیشه و مطالعه سخن نمیگویند و از این مکتب و احوال استادان و دامنة معلومات و تعقلات و اسرار آنان اطلاعی ندارند، یا برای مغالطه، «عقل» را بهجای «فلسفه» میگذارند».[7]
مهمترین آثار مرحوم حکیمی که مرتبط با مکتب تفکیک بود عبارتاند از:
- مکتب تفکیک؛
- دانش مسلمین؛
- بیدارگران اقالیم قبله؛
- اجتهاد و تقلید در فلسفه؛
- الهیّات الهی و الهیّات بشری؛
- پیام جاودانه؛
- عقل سرخ؛
- معاد جسمانی در حکمت متعالیه؛
- مقام عقل؛
- یکصد و پنجاه سال تلاش خونین.
3. عدالت اقتصادی، در آرمان و عمل
«به یاد دارم در همان ایّام، گاه الفیه را برمیداشتم و برای حفظ آن به زاغهها و [بیغولهها] میرفتم تا ضمن انجام تکالیف درسی، از حال و وضع محرومان نیز مطلع باشم.»[8] این روایت محمدرضا حکیمی از دوران نوجوانی در اوایل طلبگیاش است. او با اینکه از خانوادهای فقیر نبود اما بهگفتة خودش حتی شبها در بستر خواب هم به نابرابریها میاندیشید. آرمان عدالتخواهی او تا پایان عمرش با او بود و شاید بتوان گفت مهمترین جنبة شخصیت محمدرضا حکیمی تأکید بر عدالتخواهی بود که در آثار، گفتوگوها و دیدارهای دوستانهاش با مسئولان نمود مییافت. مهمترین آثار علمی مرحوم حکیمی که مرتبط با موضوع عدالتخواهی بود عبارتاند از:
- الحیاه؛
- آنجا که خورشید میوزد؛
- امام در عینیت جامعه؛
- جامعه سازی قرآنی؛
- سرود جهشها؛
- 150 سال تلاش خونین؛
- فریاد روزها؛
- قصد و عدم وقوع؛
- مرام جاودانه؛
- قیام جاودانه؛
- عاشورا؛ غزه؛
- منهای فقر؛
- نان و کتاب.
حکیمی از پیشگامان نثر دینی بود و به ادبیات و اهمیت دادن به زبان تأکید داشت. او که با شاعران و ادیبان سرآمدی مثل شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج ارتباط داشت، اشعاری به عربی و فارسی نیز منتشر کرده است. وی سبک منحصربهفردی در نگارش داشت که در همة آثارش بهویژه در آثار مرتبط با مسائل اجتماعی بسیار درخشان است. حکیمی متناسب با هدف انقلابی و عدالتخواهانه، نگارش شورانگیزی را انتخاب کرده بود که بر اثرگذاری آثارش میافزود.
آرمان عدالتخواهی محمدرضا حکیمی -که البته بیشتر در جنبة اقتصادی خلاصه میشد- نیز محل چالش و بحث بوده و هست. او خود نوشته است:
«مبارزه با تکاثر و سرمایهداری و صاحبان سرمایه و نظامهای مادی اشتراکی تنها بر مبنای هدفهای مادی و سیاسی آغاز میشود؛ ولی اسلام در مبارزه با متکاثران و سرمایهداران، هدفهای مادی و معنوی هر دو را با هم در نظر دارد.»[9]
از نظر حکیمی، تنها راه زنده نگهداشتن اسلام، تشکیل حکومت و حاکمیت اسلامی است.[10] نظریة ولایتفقیه امام خمینی (رحمهالله) در اندیشة حکومت اسلامی مرحوم حکیمی شکل مییابد و بُعد مشروعیت آن مستحکم میشود: «این مقام و این نیابت به وسیلة خود ائمة طاهرین و بهویژه حضرت حجت ابن الحسن المهدی به عالِم واجد شرایط تفویض گشته است؛ بنابراین مخالفت با دستور و رد بر حکم چنین پیشوای دینی، رد بر امام است و رد بر امام، رد بر پیامبر است و رد بر پیامبر، رد بر خدا و احکام خداست و حکم آن معلوم است و این متن دین ما و روایات امامان ماست.»[11] البته حکیمی بعدها از «فرد» به «هیئت» تغییر داد و بهجای «نایب امام» و «ولی» به شکل جمعی و شورایی به قدر کافی نام برد.[12] حکیمی در آثار اخیرش با قلمی تند و تیزتر بر شرایط فعلی تاخته و نتایج حاصلشده را در تعارض با آرمانهای اصلی انقلاب یعنی عدالت و حمایت از مستضعفان میدانست.[13]
کتاب الحیاه مهمترین اثر او در حوزة عدالتخواهی است که با همکاری دو برادرش محمد و مرحوم علی حکیمی تألیف کرده است. دو جلد نخست این مجموعه روایتهای اعتقادی، جلد سوم تا ششم روایتهای اقتصادی، جلدهای هفتم تا نهم نیز بیشتر دربارة حکومت اسلامی و دیگر مجلدات دربارة مسائل گوناگون دیگر است. این کتاب کوشیده است ابعاد گوناگونی از زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انسان را مطابق قرآن و روایات نشان دهد و نسخهای امروزی از دینورزی در جنبة اجتماعی آن از دل معارف دینی بیرون بکشد. وی دربارة این کتاب میگفت «الحیاه کتاب انسان مظلوم است».
حکیمی معتقد بود که اسلام هم دینی انقلابی است. قرآن را انقلابیترین کتاب موجود در دست بشر میدانست. با همین مبانی بود که حکیمی کتاب الحیاه را هم در راستای یک حرکت انقلابی تفسیر میکرد. در این اثر احادیثی را معرفی کرده است تا نهفقط از جنبه قدسی، بلکه از موضع عملی نیز انسان را به سمت زدودن فقر و اجرای یک عدالت اسلامی مایل کند. از همین روست که در مجلدات نخستینِ الحیاه، الگوهایی عملی نیز ترسیم شده و در جلدهای پایانی، بیشتر به تبیین مبانی نظری التفات شده است.[14]
بااینحال اندیشههای اجتماعی و اقتصادی مرحوم حکیمی نیز محل چالش بود. برخی نگاه او به معارف دینی را از پس عینک چپ و سوسیالیسم میدانند و برخی نگاهی ناب به دین و برخی میان این دو. دکتر احسان شریعتی دربارة اثرپذیری حکیمی از اندیشههای سوسیالیستی معتقد است:
«اندیشة سیاسی و اجتماعی او جز همسویی در عدالتخواهی، مشابهت یا همسویی دیگری با سوسیالیسم و کمونیسم ندارد؛ یعنی مثلاً چنین نیست که در سیستم فکری از ماتریالیسم دیالکتیک یا فلسفة تاریخ آنها اثر بپذیرد که بگوییم از نظر ایدئولوژیک «التقاطی» پدید آمده است… از مارکسیسم به معنای متدولوژیک (روششناختی) و انتولوژیک (هستیشناختی) چیزی نمیگیرد که بگوییم التقاطی صورت گرفته. … عدالتخواهی مرحوم علامه حکیمی بر اساس آن جهانبینی توحیدی است.»[15]
حسن اشکوری بر این باور است:
«آثار حکیمی بهواقع همان عقاید سنتی و رایج شیعی است که از یک سو با آرمانهای عدالتخواهانه نوین همراه شده و از سوی دیگر با ادبیات فاخر پارسی آذین بسته شده است؛ بهویژه که تقریباً هیچ راهکار عملی برای تحقق عدالت و آزادی و بهبود حال محرومان جامعه در قرن بیستم ارائه نمیدهد.»[16]
عبدالکریم سروش نیز بر این باور است که «حکیمی مزاج نیمه سوسیالیستی داشت. اقتصاد نیمهدولتی را میپسندید. میگفت که این نحو از تفکر را میتوان در کتاب و حدیث هم دنبال کرد.»[17]
سید حسن اسلامی هم معتقد است: «کتاب الحیات در زمانهای نوشته شده که تفکر چپ مارکسیستی، تفکر ارزشمندی محسوب میشده و لذا متأثر از زمان، کلمهی «فتنه» در این کتاب به «انقلاب» ترجمه و تفسیر شده است.»[18]
مرحوم محمدرضا حکیمی با همه موافقان و مخالفانش، نزد همه شخصیتی محترم، صادق و سالم بود. حتی کسانی که با اندیشههای معرفتشناختی و اجتماعیاش همراه و همدل نبودند، به شخصیت و منش اخلاقی او و همچنین یک عمر تلاش علمی او ارج مینهادند. پیامهای تسلیت به مناسبت درگذشت او، گواه است که گروهها و شخصیتهای گوناگونی با اندیشههای متنوع پیامهای تسلیت صادر کردند و یادش را گرامی داشتند.
4. بازتاب درگذشت نویسندة سادهزیست
غالب پیامهای منتشرشده از حکیمی و حیات علمی و شخصیاش به نیکی یاد کردهاند که طیفهای متنوعی را شامل میشود؛ شخصیتهایی مانند آیات عظام جوادی آملی، مکارم شیرازی، وحید خراسانی، نوری همدانی، آیتالله اعرافی، حجت السلام و المسلمین رئیسی، مسئولان سابق و فعلی سیاسی و همچنین جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه که پیام مشترکی با امضای افرادی با طیفهای متنوع منتشر کردند.
مقام معظم رهبری در پیامشان، مرحوم حکیمی را «دانشمندی جامع، ادیبی چیرهدست، اندیشهورزی نوآور و اسلامشناسی عدالتخواه» توصیف کردند که «عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند.»
در این میان اما حجتالاسلام دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا، در توئیتی، به منش مرحوم حکیمی طعنه زد و نوشت:
«حرف زدن از عدالت و حدیث نوشتن و حدیث خواندن در این باب، کمترین کاری است که میتوان برای عدالت انجام داد، مهم این است که از خانه خود بیرون بیاییم و ضمن تعامل با نخبگان، یک سازوکار عقلانی برای تحقق تعالیم دینی در باب عدالت ارائه کنیم و سپس در اجرا به سهم خود مشارکت داشته باشیم.»
این مطلب با واکنشهایی تندی در فضای مجازی روبهرو شد؛ مثلاً حبیب رحیمپور ازغدی سردبیر سابق برنامه زاویه، حجتالاسلام غلامی را به مناظره دعوت کرد که با استقبال او مواجه شد. با بالاگرفتن اعتراضهای تند به حجتالاسلام غلامی، وی متن دیگری منتشر کرد که شامل نکاتی انتقادی و اعتراضی به مرحوم حکیمی بود؛ ازجمله انزوای حکیمی پس از انقلاب، منسجم و جامع نبودن الحیاه، استقبال نکردن حکیمی از نقد، اطرافیان بعضاً زاویهدار با نظام و استفادة ابزاری از او، خطر مکتب تفکیک و… .
هرچند گفتوگو و نقد علمی از سنتهای نیکوی حوزة علمیه است اما اولاً شایسته بود شأن شخصیت مرحوم حکیمی و ارزش یک عمر تلاش علمی او حفظ میشد؛ ثانیاً با نبود توازن علمی و عملی میان ناقد و نقدشونده، حداقل باید ادب نقد رعایت شود.
سخن آخر
اندیشههای مرحوم حکیمی هم در جنبة معرفتشناختی و موضوع مکتب تفکیک و هم در جنبة عدالتخواهانه، ظرفیت تحلیل و بازخوانی دارد. بار این تحلیل و بازخوانی بر دوش فضلای حوزوی بیشتر سنگینی میکند؛ چراکه اولاً او شخصیت کاملاً حوزوی داشته که نظرات اجتماعی و معرفتشناختی او مستند به متون دینی است و ثانیاً هر دو موضوع، از مباحثی است که امروزه در جامعة علمی و حتی عرصة عمومی اهمیت یافته و تعیینکننده است.
بحث از جایگاه مباحث عقلی و عرفانی در معارف دینی موضوعی است که کاملاً حل نشده است و نظرات و ایدههای گوناگونی دراینباره مطرح است که بر کارکرد و خروجی معارف دینی اثرگذار است. روشن است این بحث -که پیشینهای کاملاً حوزوی دارد- باید در حوزة علمیه بهصورت جدی و عمیق تحلیل شود.
در سالهای اخیر نسخههای گوناگونی از «عدالتخواهی» مطرح شده است که گروههای متنوعی داعیهدار آن هستند. اگر مبانی این بحث مهم -که از اهداف اصلی انقلاب اسلامی بود- بهدرستی تبیین و تحلیل نشود، باید منتظر خوانشهای غیراصیل و التقاطی از عدالتخواهی باشیم که پیامدهای اجتماعی و سیاسی گوناگونی خواهد داشت؛ درنتیجه فعال شدن حوزة علمیه در جایگاه پشتوانة نظری نظام اسلامی ضروری است.
پاورقی:
[1] دانشآموخته حوزه علمیه قم و دکتری دانشگاه ادیان.
[2]. پایگاه اطلاعرسانی حوزه: http://noo.rs/SLc3z به نقل از سلمانی آرانی، حبیبالله، گلشن ابرار ج 3؛ تاریخ دسترسی 16/06/1400.
[3]. حکیمی، مکتب تفکیک، ص 162.
[4]. حکیمی، «عقل خودبنیاد»، ص 136.
[5]. اسلامی، رؤیای خلوص، صص 34-37.
[6]. رک: اسلامی، سودای تفکیک، بخش چهارم.
[7]. زارعی، فلسفه و فیلسوفان در نظر حکیمی، وبسایت دین آنلاین www.dinonline.com/35231، تاریخ دسترسی 16/06/1400.
[8]. اسفندیاری، راه خورشیدی.
[9]. حکیمی، ترجمه الحیاه، ج3، ص 424.
[10]. زاهدانی و مقدسی، «نقد و بررسی اندیشة اجتماعی محمدرضا حکیمی»، ص 97.
[11]. نظرزاده اوغاز، «مبانی و اندیشة سیاسی محمدرضا حکیمی»، ص 167.
[12]. ر.ک: همان.
[13]. ر.ک: حکیمی، کتابهای قصد و عدم وقوع و حکیمی، 150 سال تلاش خونین و قیام جاودانه.
[14]. هادیپور، تأملی در آثار محمدرضا حکیمی، وبسایت دینآنلاین: www.dinonline.com/35236، تاریخ دسترسی 16/06/1400.
[15]. نگرش فکری و سیاسی محمدرضا حکیمی در گفتوگو با احسان شریعتی، وبسایت احسان شریعتی: www.ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1108، تاریخ دسترسی 16/06/1400.
[16]. وبسایت دینآنلاین: www.dinonline.com/35220، تاریخ دسترسی 16/06/1400.
[17]. همان.
[18]. وبسایت مباحثات: www.mobahesat.ir/16555، تاریخ دسترسی 16/06/1400.
فهرست منابع
اسفندیاری، محمد، راه خورشیدی، قم: دلیل ما، چاپ دوم، 1390.
اسلامی، سیدحسن، رؤیای خلوص، قم: بوستان کتاب، 1387.
اسلامی، سیدحسن، سودای تفکیک، تهران: کرگدن، 1397.
حکیمی، محمدرضا و همکاران، الحیاه، ترجمة احمد آرام، انتشارات دلیل ما، چاپ هشتم، 1395.
حکیمی، محمدرضا، بازتاب اندیشه، «عقل خودبنیاد» ش21، 1380.
حکیمی، محمدرضا، مکتب تفکیک، قم: دلیل ما، چاپ هشتم، 1383.
زاهدانی، سیدسعید زاهد؛ مقدسی، مهدی، فصلنامة نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان، «نقد و بررسی اندیشة اجتماعی محمدرضا حکیمی»، شماره 2، 1396.
نظرزاده اوغاز، عبدالله، فصلنامة سیاست متعالیه، «مبانی و اندیشة سیاسی محمدرضا حکیمی»، شمارة 31، 1399.